تشنه ی خونتم 7

املی : اون اون الان خون آشامه و تو باید مسئولیتش رو به آدرین : چششششششم 😁 آملی :ببند نیشت رو ایش . فیلیکس:حرف ها شون رو شنیدم شاید بهتره برم ببینمش به سبک خودم میرم پیش مرینت جون ولی قبلش به یه چیزی نیاز دارم. لباس آدرین رو برداشتم تو اتاق خودم ظاهر شدم مدل مو هام رو مثل آدرین کردم جور خودم خودمو با آدرین اشتباه گرفتم

مرینت:داشتم با دوستم آلیا چت می کردم که آدرین اومد (اون فیلیکس نه آدرین) گفتم تو چقدر پرو هستی واقعا خجالت نمی کشی . فیلیکس :نه . مرینت : دارم با دوستم حرف میزنم برو بیرون. فلیکس :چشم رفتم بای .مرینت:چی شد حرف گوش کن شد

(فردا )مرینت :من و آدرین رفتیم مدرسه فیلیکس رفت معلم خصوصی گرفت رفتیم سر کلاس وست تری کلاس چشمانم همه چیز رو قرمز دیدن دستم خورد به جا مدادیم و افتاد پایین رفتم برش دارم که آدرین اومد .آدرین : وست کلاس مرینت یقه ش رو گرفت فهمیدم موضوع چیه بعد دستش خورد به جا مدادیش و افتاد پایین مرینت رفت بیاره یه قمقمه خون برداشتم رفتم پایین گفتم

(فردا )مرینت :من و آدرین رفتیم مدرسه فیلیکس رفت معلم خصوصی گرفت رفتیم سر کلاس وست تری کلاس چشمانم همه چیز رو قرمز دیدن دستم خورد به جا مدادیم و افتاد پایین رفتم برش دارم که آدرین اومد .آدرین : وست کلاس مرینت یقه ش رو گرفت فهمیدم موضوع چیه بعد دستش خورد به جا مدادیش و افتاد پایین مرینت رفت بیاره یه قمقمه خون برداشتم رفتم پایین گفتم

مرینت بیا بخور گفت . مرینت:این چی چیه آ ادرین . آدرین: ا این آب میوه ست بعد خون رو خورد کمکم به حالت قبلش بر گشت رفتیم جا مون نشستیم . کلاس تموم شد رفتم تو حیاط چند تا پسر داشتن مرینت رو ازین میکردن بهشون گفتم

تموم شد تا بعد خدا حافظ