
سلام،عکس این تست از سایت دنیای کودک کیدیا گرفته شده وهمیشه این عکس میمونه،برای این که داستان رابااین عکس بشناسید،لطفا کامنت فراموش نشود.
-سلام پاریس _چی؟هاک ماث؟(این رودوتاشون باهم گفتن البته توی خونه های خودشون چون اینو دارن از توی تلویزیون میبینن) -پلگ:چی؟ارباب کممبر؟ -تیکی:اومایگاد،ارباب شرارت،باید کلی کممبر ازش بگیریم.(اینم یه بارکممبر خورد خوشش اومده حالا??♀️) -تیکی و پلگ باهم(این دوتا پیش هم نیستن اما توی خونه های صاحباشون که هستن باهم میگن):کممبر من کو؟ ادرین:??♀️?پلگگگگ مرینت:??خدا لعنتت کنه پلگ.
-پلگ:کممبر قندی، چرانمیخندی؟ -تیکی:ارباب خودم سلامُ علیکم کممبر جونم سلامُ علیکم (این شعر مخصوص عیدنوروز بود اما من عوضش کردم). ادرین:(درخونه خودش خطاب به پلگ)وای پلگ بس کن دیگه. مرینت:(درخونه خودش خطاب به تیکی)وای تیکی خدا بگم این پلگ رو چیکارش نکنه. تیکی خال هاروشن یهههههههه پلگ پنجه ها بیروننننن -سلام بانوی من _سلام کت نووار بیادیگه این دفعه شکستی درکار نباشه ومعجزه گر رو بگیریم -حتما بانوییی من -هه،شمافکر کردید که میتونید منو شکست بدید؟ عمراً? (هاک ماث من نویسندم،هرکاری که بخوام میکنم توهم برنده نمیشی،فهمیدی؟?) -هیچ کاری نمیتونی بکنی (خب هاک ماث قراره توی داستان من بمیره☺️) -نههههههه (این همونی نیست که میگفت توهیچ کاری نمیتونی بکنی؟) خیلی خب باشه برش میگردونم فقط چون توی داستان بهش نیاز دارم? -حالا دیدی؟بهت میگم که هیچ کاری نمیتونی بکنی. (صبرکن،به وقتش??) -اومایگاد?
(بعداز نبرد سختی که باهاکماث داشتن?هیچ کاری نتونستن بکنن?) -وای کت نووار مردم،بیا بریم خونه هامون _منم بانوی من،خدانگهدار -خدانگهدار
-وای تیکی مردم _من کمممممممممممممبر میخوامممممم? -تیکیییییی? _?کممبر -باشه ادرین: -وای مردم پلگ _ازفراق کممبر؟❤️ -????♀️????????????????
-مرینت:بازم بافکراون خوابم میبره وتاصبح خواب اونو میبینم. تیکی:حق داری منم تاصبح خواب کممبر میبینم و شب بدون فکر اون خوابم نمیبره. -? ادرین:تاصبح بافکر تومیخوابم وفقط خواب تورو میبینم. پلگ:ای کممبر صدای من راهم بشنو،من هگ تاصبح بافکر تومیخوابم و فقط خواب تورا میبینم. -??
-مرینت پاشو کممبر منتظره. (این یکی فقط عاقل بود که اینم به لطف پلگ دیوانه شد) _باشه تیکی -مرینتتتت _بیا،پاشدم بیا اینم بگیر. (کممبر و چپوند توی حلقش) -ک.......خخ............ _ای وای تیکی -و...وای مرینت،...دا.....داشتم خفه میشدم? _ببخشید تیکی? -??
خب من یک توضیح بدم دررابطه باچیزی که درپارت قبلی گفتم که مرینت معجزه گرش رو تحویل میده،خب اگر میخواستم این کار رو بکنم مسیر داستان عوض میشد و زیاد جالب نمیشد.
مرینت:تیکی انقد نخور،بسه دیگه،هم خودت خفه میشی هم من دیرم میشه -باشه?? _خب بریم -سلام مرینت _او....او....س....سلام ادرین?? خ.....خوبی؟؟ میدونستی؟؟ -چیو؟؟ _اینکه توفقط برای من یه دوستی؟،البته گاهی وقتا من تورو به عنوان همسرخودم فرض میکنم اما خب چیزی ته دلم نیست. -??.....بلههه? مرینتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت(من دادنزدم،این داد آلیا بود که ازیه طرف نمیدونم ازکجا اعصابش خورد بود والانم از دست مرینت وهمشو داره سرما خالی میکنه)
(خب سریع بریم تاآلیا نکشتتمون?) لطفا کامنت بگذارید،ونظرات،انتقادات وپیشنهادات خودرا به دست ما برسانید)سپاس??
خدانگهدار
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام دوستانی که من رو دنبال میکردید ازاین به بعد بااین ایدی دنبال کنید چون که وارد تستچی شدم دیدم همه چیز ریخته به هم وباید دوباره ثبت نام کنم ممنون من نویسنده این داستان هستم
سلام پارت آخر داستان روهم نوشتم،علاقه مندان میتونن هروقت که منتشر شد بخونن.
لطفا تست دنیا وماه روهم بخونید،ممنون.
تست قشنگی هست
یعنی اینقدر وسطاش حرف می زنی که من هیچی نفهمیدم از داستانات ?
اگر کامل تر و بیشتر بنویسی خیلی بهتر میشه ?
سلام.من مجبورم که یک توضیحاتی رودربین داستان بدم،چون بعضی ها ممکنه که متوجه نشن،اما چشم،ازاین به بعد سعی میکنم که توضیحات بین داستان روکمتر کنم وجوری بنویسم که نیازی به توضیحات نباشه
خوب بود بعدی کی میاد؟
سلام بعدی رو فردا میگذارم احتمالا تا فردا شب یاتا پس فردا صبح منتشر میشه،سپاس ازاینکه نظر دادید
سلام ممنون که برای داستانت عکس گذاشتی
و این قسمت جالب بود خیلی دوست داشتم
سلام خواهش میکنم خیلی خیلی ممنون ازاینکه داستان رودنبال کرده وهردفعه هم نظر میدید.