داستی جدید اما متفاوت.
خیلی خیلی خوشحالم. او شرمنده یادم رفت خودمو معرفی کنم. اسمم ماری هست. ماریانا کلودیچ. فردا قراره خواهر کوچولوم به دنیا بیاد با اسم ماری. عکس این قسمت عکس منه.
خط قرمزم؟ مامانم. خط قرمزم مامانم. اوه راستی من ۴ سالمه. چند روز دیگه ۵ سالم میشه. اسم مامانم رکسانا و بابام تیم هست. فردا:
از خواب بیدار شدم. خورشید در اومده بود. نکنه دیر بیدار شدم😨 بدو بدو پتو رو زدم کنار رفت تو حال و به ساعت دیواری خیره شدم. ساعت ۷ بود. مامانم ساعت ۹ باید بره. کسی خونه نبود. یه فرصت عالی. رفت صورتمو شستم و یه لباس آستین کوتاه حلقه ای با شلوار اسپرت پوشیدم. چون ۴ سالمه فقط ۱۵ دقیقه لباس پوشیدن و انتخاب کردن طول کشید. پا شدم برم در یخچال رو باز کنم صبحانه بخورم. واییی خدا دستم به دستگیره نمیرسه😑۵ دقیقه داشتم حساب میکردم که چقدر دیگه قدم به دستگیره میرسه.
خلاصه کل رخت خوابمو گذاشتم زیر پام. پنیر در اوردم با گردو و نون. اومدم گردو رو بشکونم که محکم کوبیدمش به ناخونم. از درد به خودم پیچیدم ولی جیکم در نیومد ناخونم هم برداشته شد. نیم ساعت گرشت تا دردش ⅘ بهتر شد. صبحانه خوردم . اوهههه
کی حوصله داره رخت و خوابمو جمع کنه؟ هرجور بود تختمو مرتب کردم. جو گیر شدم. منم اگه جو گیر شدم.. کمدم طبقه اولشو ریختم مرتب کردم. چیه دستم به بقیه طبقه ها نمیرسید. بعد ۳ دقیقه اتاقمو درست کردم. بعد کل خونه. مامانم اومد. پرسیدم بابا کجاست. گفت: رفت. پرسیدم کجا؟ گفت کجاش مهم نیست. اون رو بابات صدا نزن. بعد کفش پام کرد و تو ماشین خودش رانندگی کرد. ساکت بودم اما صدا گریه ام رو شنیدم. گفتم چیشده؟ گفت : منو ببخش. بعد.....
خب دیگه منتظری من بگم؟ خودت لایک کن
تموممممم شد به مولا تا پارت بعد
......ث..رحلعفخرعبخعفخبف۶
عجب درد بدیه اسلاید زیاد اوردن...
.........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود بی صبرانه منتظر هستم 🌹🖇️
خیلی قشنگ بود💜💚
میشه آجی شیم: من آیسا ۱۳ ساله ساکن کرج هستم ، یک بلینک و ارمی و میراکلسی و یک اوتاکویی هستم.
البته. من فاطیمام میتونی رها صدام کنی ۱۳ ساله بلینک میراکولری و آرمی ام . توی اهواز زندگی میکنم