السا در پاریس قسمت ۳

آنچه گذشت : از زبان آلیا : مرینت به حرف های من گوش نمیداد که یکدفعه . بریم سراغ داستان

که یکدفعه شاه دخت السا اومد جلو همه ی دختر ها تعظیم کردن به جز مرینت هی بهش زدم تا تعظیم کنه اما نکرد که یه هویی اومد جلو و گفت : لطفا تعظیم نکنید من الان به عنوان یک دانشجو اینجا هستم نه به عنوان شاه دخت بعد رفت ‌. آلیا : دیدی مرینت چقدر مهربون بود مرینت : داشت خودشیرینی می کرد پس فردا که ملکه بشه ببین چی میشه . میلن : آلیا مرینت چرا اینطوری شده آلیا : نمیدونم

فردا صبح

از زبان السا : از خواب بلند شدم و دست و صورتم را شستم و لباس معمولیم را پوشیدم و سوار ماشین شدم و رفتم دانشگاه وقتی که پیاده شدم دیدم بچه ها دور هم جمع شدن دیدم مرینت گوشواره هایش را گم کرده و داره گریه میکنه و پچه ها دورش جمع شدن .

مرینت : اون گوشواره ها را مادربزرگم بهم داده بود السا : چی شده آلیا : گوشواره های ارزشمندش را گم گرده 《زیر لب خندید》 السا : چرا میخندی خودتم اگه بودی گریه نمی کردی ؟

السا : بچه ها لطفا برید کنار مرینت به من گوش بده من میخوام کمکت کنم آخرین باری که گوشواره هات گوشت بود کی بود . مرینت :《با گریه》دیروز تو دانشگاه گوشم بود ولی امروز صبح که بلند شدم دیدم نیست . السا : احتمال اینکه تو دانشگاه باشه خیلی کمه ولی احتمال اینکه تو خونتون باشه خیلی زیاده پس تقسیم میشیم . آلیا ، رز ، جولیکا شما دانشگاه را بگردید من ، مرینت و میلن میریم خونشون را بگردیم میلا در را باز کن میلا : خوش آمدید خانم مرینا السا : بچه ها سوار بشید .

《میلا کی هست》《عکس پارت》السا : میلا ما را ببر شیرینی فروشی دوپن چنگ میلا : بسیار خب خانم مرینا .

مرینت : چرا داری به من کمک میکنی السا : چون من تا حالا هیچ دوستی نداشتم و میخوام دوستی پیدا کنم که بتونم بهش اعتماد کنم میلا : خانم مرینا رسیدیم السا : ممنون میلا

سابین : شاه دخت ! 《تعظیم کرد》السا : خانم دوپن چنگ لطفا تعظیم نکنید دخترتون گوشواره هایش را گم کرده اومدم تا کمکش کنم پیداش کنه میشه برم تو اتاقش سابین : بله حتما ، بفرمایید السا : ممنون ، وای چقدر عکس از آدرین داری دوسش داری ؟ مرینت : خب اره

السا : خب زود باشید کلاس ۱۰ دقیقه ی دیگه شروع میشه 《بعد از ۵ دقیقه گشتن 》 میلن : پیداش کردم السا : واقعا کجاست ؟ میلن : زیر تخته اما دستم نمیرسه السا : صبر کن برو کنار آها گرفتمش ، مرینت این گوشواره هایت هست مرینت : اره خودشه م.....م......ممنون السا : خواهش میکنم ، بچه ها بدویید ۵ دقیقه تا کلاس مونده میلا : بدو در را باز کن میلا : خوش آمدید خانم مرینا السا : زود ما را ببر دانشگاه میلا : چشم