10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Good girl انتشار: 3 سال پیش 495 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
یاه یاهع 😂😐 *وی خل میشود* سیلام قشنگام پارت چهار رو هم گذاشتم بخونید🥺 و بلاکین دوستون دارم
منو برد تو اتاق و گذاشت رو تخت و خودشم کنارم خوابیدوقتی میخابید خیلی کیوت میشد.. منم بعد از چن دقیقه خوابم برد..(یاه یاه و منی ک گند زدم ب همچی😂👌🏿😁)
پ.ن: عکس بالا،وقتی کوکی خواب بوده🥺
.......
صبح بیدار شدم داشتم دنبال کوک میگشتم ک نبود ولی از پایین صدای خنده میومد ، دست و صورتمو شستم و لباسمو عوض کردم و رفتم پایین..
کوک و ایسول داشتن بازی میکردن اخه ادم چقد میتونه انقد کیوت باشه؟ 🥺
ا/ت؛ به به پدر و دختری خیلی باهم جور شدینااا
کوک: اوو ا/ت خانم صبحتون بخیر عشقم
ا/ت:. صبح توام بخیر بانی من
ایسول: صبح بخیر مامانن، مامان میشه امروز نرم مدرسه؟!
ا/ت: عه چرا؟! امروز امتحان داریااا یادت ک نرفته؟! 🤦🏽♀️😜
کوک: پس ببینم چیکار میکنیااا خانم ایسول راستی بیاین صبحونه بخوریم تازه اماده کردم.
ا/ت: خودم اماده میکردم مرسی🙂🥺
کوک: نوش جونت عزیزم.
بعد از تموم شدن صبحونه ایسول رو بردیم مدرسه و اومدیم خونه..
ا/ت: کوک ازین ب بعد چی میشه؟! وقتی ک جسیکا بیاد؟!
کوک: نمیدونم 😔
در خونه. زده شد...
منو کوک ب همدیگه نگاه میکردیم فقط..
من میرم باز کنم..
کوک: بیا بشین خودم میرم
رفت و درو باز کرد ک تهیونگ بود..
تهیونگ: ک.. کو.. کوک؟! تو ب چ جرئتی اومدی اینجا؟!
کوک: عا عا تهیونگ بهتره بیای تو ا/ت همچیو میدونه
تهیونگ: منظورت چیه؟!
ا/ت: تهیونگ، کوک بی تقصیره بیا تو..
((((((((از دید تهیونگ))))))))))
یعنی اینا درست بودن!؟
حالا کوک برگشته،، حالا دوباره باید..
اه لعنتیی چی میشد نمیومدییی😫
بهتره پس خودم سر ب نیستت کنم😏
تو یه مانع هستی بین من و ا/ت😒😒
ا(((((((((از دید ا/ت))))))))
انگار تهیونگ زیاد خوشحال نشد به هر حال بیخیال مهم اینه ک کوک دوباره برگشته 🥰
بلند شدم تا برم قهوه بیارم ک کوک هم پشت سرم اومد...
قهوه هارو ریختم و میخاستم ببرمشون ک کوک منو از پشت ب. غ. ل کرد..
کوک: عومم عشقم داره چیکار میکنه؟!؟؟؟
ا/ت: کوک ولم کن تهیونگ اینجاس زشته😬
کوک: مارو نمیبینه ی ب. و. س بده ولت کنم
سر لجبازیش خندم گرف.. برگشتم و لپشو بوسیدم
ا/ت؛ بیا حالا بزار برم
کوک: حساب نیس ک.. 🤦🏽♀️
ا/ت؛ چرا اونوقت؟! 😐
ن. ز. د. ی. ک. م شد و میخاس ل. ب. م رو ببوسه ک صدای بسته شدن درو اومد...
ا/ت: عا عا تهیونگ بود؟!
کوک؛ نمیدونم بریم ببینم
وقتی رفتیم تهیونگ خونه نبود ولی با یادداشتی ک گذاشته بود خیلی ترسیدم...
نوشته بود؛ یروزی بدستت میارم حتی اگ مجبور باشم کسی رو بکشم
کوک: یعنی. چی اینن؟! اون تهیونگ ع. و. ض. ی دوست داره؟! من میکشمش..
خیلی شکه شده بودم اخه من اونو ب چشم برادر میدیم و...
وای خدای من..
ما چرا نباید راحت زندگیمون رو بکنیم🤦🏽♀️😫
کوک خیلی عصبی بود بطوری ک هرکی نزدیکش میشد قشنگ تیکه تیکه اش میکرد
ا/ت: کوک من میترسم،،، اگ دوباره مارو از هم جدا کنن؟!
کوک؛ هیچکی مارو نمتونه جدا کنه فردا میرم پاسپورت هامون رو میگیرم برای همیشه میریم امریکا..
ا/ت: ولی..
کوک: ا/ت لطفا مخالفت نکن تنها راه این ک در ارامش باشیم همینه
ا/ت: باشه،من میرم ایسول رو از مدرسه بیارم..
کوک: نمیخاد تو جایی بری من.میرم درو لطفن روی کسی باز نکن..
یعد از رفتن کوک درو قفل کردم ی پیام از طرف تهیونگ اومد؛ ببین من میخاستم ب خوبی و.خوشی بهت بگم ک دوست دارم و باهم زندگی کنیم ولیی کوک اینطور نخاس
ا/ت: منظورت چیه.تهیونگ؟!
تهیونگ: یعنی اینکه کوک برای همیشه از پیشت بره و من بشم شوهرت
ا/ت: تو حق نداری همچین.کاری بکنی،فک میکنی اگ کوک بره میتونی باهام ازدواج کنی؟! کور خوندی یکاری میکنم توی خوابت هم نتونی منو ببینی فهمیدی مرتیکه عوضی؟!
گوشی رو خاموش کردم انداختم اونور...
سرم ب شدت درد میکرد..
چرا اینا انقد دیر کردن!؟ نکنه بلایی سرشون اورده؟! وای خدانکنه من باید یکاری.کنم اره باید زنگ بزنم پلیس
همینطوری داشتم میچرخیدم تو خونه ک زنگ زدن..
ا/ت؛ کیهه؟!
کوک: ماییم
درو باز کردم و ایسول رو گرفتم بغلم ..
اا/ت: مامان چیزیت ک نشد؟
ایسول: ن مامانی فقط خستم میرم اتاقم
باشه باشه برو
کوک: چیزی شده؟!
ا/ت: اره.کوک،تهیونگ پیام داده
کوک: چی.میگه؟!
پیامامونو بهش نشون دادم و دید ک خیلی نگرانم چیزی نگفت و میخاست ک منو اروم کنه..
کوک: ولش کن نفسم مهم نی تا هفته دیگه پاسپورت ها حل میشه و میریم...
و منو بغل کرد... سفت بهش چسبیدم...
منو بغل کرد و برد گذاشت روی تخت و خودشم کنار دراز کشید..
کوک: ا/ت میگم ک😀
ا/ت: چی میگی کوک؟😐 من این نگاه خبیثانه ات رو میشناسم😐😂🗡
سرشو اورد جلو...
.........( و اینجا این اجازه رو داریم که م. ن. ح. ر. ف شیم😔😂)
یه نگاه ب ساعت کردم ساعت نه صبح بود بود کوک کنارم خوابیده بود.. بلند شدم رفتم حموم یه دوش پنج دقیقه ای گرفتم و دراومدم...
خیلی گشنم شده بود...لباسام رو پوشیدم و رفتم تو اتاق ایسول : مامانی بیداری؟!
ایسول: اره مامان دارم این ریاضی رو تمرین میکنم
ا/ت: اوووو چ خانمیی پس من برم شما ب کارت برس..
درو بستم و رفتم اشپزخونه یه صبحونه ساده درست کردم و میز رو چیدم ک دیدم کوک بیدار شده و داره میاد پایین..
ا/ت: صبح بخیر اقای.جئون جونگ کوک
کوک: از کی تا حالا اقای جئون جونگ کوک شدم بیبی گرل من؟!
ا/ت:بشین من برم ایسول رو صدا بزنم..
رفتم طبقه بالا ایسول رو اوردم و نشستیم..
کوک: به به دختر شکمو من،میبینی ا/ت من دیشب رفتم چن تاشیر موز خریدم همشو این دختر شکمو من نشسته خورده😫😫
ایسول: بابا🤦🏽♀️😂
ا/ت: اخه من از دست شما چیکار کنم😂😂😫
بعد از خوردن صیحونه ایسول رو بردیم مدرسه ..
(((((((دو ماه بعد)))))))))
کوک: یعنی چی؟! چجوری مارو ممنوع الخروج کرده؟! من نمیدونم شما باید حلش کنید زودددد
ا/ت: چی شده کوک؟
کوک: جسیکا مارو ممنوع الخروج کرده
ا/ت: یااا من اونو ببینم چنان میکوبونمش ک.....
کوک اومد جلو و بغلم کرد: خانم عصبی من شما نمیخاد بکوبونیش من خودم حلش میکنم
ا/ت: باشه شوهر خوشتیپ من..
روی انگشت های پام ایستادم تا هم قد کوکی شدم و گردنشو ب.و.س.ی.د.م
کوک: این الان یعنی چی؟!😋
ا/ت: یااا کوک😐🗡 عه دیرم شد باید برم برا مصاحبه کاریم،پس شب میبنمت بانی من
کوک: باشه عشقم خدافظ
اومدم بیرون و سوار ماشین شدم یکم مونده بود برسم ک حالت تهوع خیلی بدی گرفتم و ماشین رو زدم کنار
حالم خیلی بد بود تصمیم گرفتم بعد مصاحبه برم دکتر
......
(((((چن ساعت بعد)))))
یااا خداکنه قبولم کنن
ماشین رو روشن کردم و راه افتادم سمت بیمارستان...
بعد از کلی ازمایش و اینا رفتم خونه...
ا/ت: کوک من اومدم...
کوک: خوش اومدی عزیزم مصاحبه چطور گذشت؟
ا/ت: خوب بود گفتن ک خبر میدن..
کوک:داشتم نگرانت میشدم دیگ..
ا/ت؛ نگرانی برا چی؟ ازونجا هم رفته بودم بیمارستان
کوک بلند شد و اومد سمتم: بیمارستان چرا؟!
ا/ت: امروز وقتی داشتم میرفتم حالت تهوع گرفتم یکم نگران شدم گفتم ضرر ک نداره برم ببینم چمه
کوک:😐😐
ا/ت: چرا اونجوری نگاه میکنی؟!
(و منی ک اینجا شیطان میشوم و مکالمه انها را قطع میکنم😔😈🚫😂)
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
آلفا زود تد پارت بد رو بزار
گذاشتم ولی در حال بررسیه
ن اینکه یکم بده😂🥺💔😭
همین الان ترو خدا پارت بعدی رو بزار
چشمم
اتفاقا در حال بررسیه😔🙂
و اینکه پارت اخره🥺💔
دیر گذاشتن پارت بعدی = دیدن روح کامرانی 😐🔪
جررر
روح کامرانی 😂😂💜