بیا کمی شاد شیم?

معلم: ده تا سیب داشتیم من نه تا شو خوردم، چندتا برای شما باقی می مونه؟؟ دانش آموز: اون یدونه رو هم خودت بخور! بدبخت سیب ندیده?

مسئول پیتزا فروشی: خانم پیتزاتوت رو شش تکه برش بزنم یا هشت تیکه؟ مشتری: نهههه هشت تیکه خیلی زیاده نمیتونم بخورم!! خمون شش تکه خوبه مرسی

پسر: مامان چرا بابا کچله؟؟ مادر: چون اون خیلی فکر میکنه عزیزم. پسر: پس چرا موهای تو انقد بلنده؟!!

در باغ وحش: ×: بچه ها بریم خرس هارو ببینیم... آقا ببخشید قفس خرس ها کجاس؟؟ مسئول باغ وحش: بازدید کننده هستید؟ ×: نخیر از اقوامشون هستیم اومدیم یه سر بهشون بزنیم!!!

معلم: اگه ده تا جوجه داشته باشیم گربه شش تاشو بخوره چنتا باقی می مونه؟ دانش آموز: آقا هیچی. معلم: چرا؟؟ دانش اموز: اون دیگه جاشون رو پیدا کرده همه شون رو میخوره?

پدر: برو امتحان بده اگه قبول نشی باید فراموش کنی من باباتم! بچه: چشم هرچی شما بگی. (بعد از امتحان) پدر: چند شدی؟ بچه: ببخشید شما؟!

معلم: منظور شاعر از(سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی نگفتم گفتنی هارا تو هم هرگز نپرسیدی) چیست؟؟ دانش اموز: اقا میگه کلا دوتا احمق بودیم افتاده بودیم به هم?

مشتری: اقا چرا شیرینی کشمشی هاتون کشمش نداره؟ فروشنده: مگه وقتی ناپلئونی میخری روش ناپلئون داره؟؟?

مامور ثبت احوال: آقت شما چنتا بچه داری؟ پدر: دوتا. مامور: ولی اینجا نوشته سه تا!! پدر: اونو میگی؟ اونکه دکوری خونه اس هروقت نت قطعه میاد سرگرم مون میکنه?

امیدوارم لذت برده باشین?