
سلام بفرمایید تو 😄❤
یه روز دیگه شروع شد ساعت ۸ صبح باید میرفتم سر کار خب راستش من یه مافیا هستم و رییس مافیامون هم کیم تهیونگ هستم که یجورایی یه حسی بهش دارم احساس میکنم هم من دوستتش دارم هم اون منو ولی چجوری باید ابراز کنم ؟؟؟ ( علامت تو * علامت ته ته &)
یه روز دیگه شروع شد ساعت ۸ صبح باید میرفتم سر کار خب راستش من یه مافیا هستم و رییس مافیامون هم کیم تهیونگ هستم که یجورایی یه حسی بهش دارم احساس میکنم هم من دوستتش دارم هم اون منو ولی چجوری باید ابراز کنم ؟؟؟ ( علامت تو * علامت ته ته &)
تهیونگ : & ا/ت تو باید .... تو باید نقش ادم های شهروند رو بازی کنی و با رییس شهروند ها ازدواج کنی 😞 * اما ... باشه فردا به خانه ی رییس شهروند رفتم و

تهیونگ : & ا/ت تو باید .... تو باید نقش ادم های شهروند رو بازی کنی و با رییس شهروند ها ازدواج کنی 😞 * اما ... باشه فردا به خانه ی رییس شهروند رفتم و

وقتی رسیدم چند تا بادیگارد دم در بودند *گفتم بزارین برم تو .. -به به خوشگل خانوم شما ؟؟ * گفتم بزارین برم تو با اقای جورج کار دارم ( جورج رییس شهروند ها ) یه دفعه از پشت یه نفر اومد %بفرمایید جورج هستم *تا دیدمش یه حس عجیبی داشتم * سسلللام %سلام خوشبختم شما ؟؟ * ا/ت هستم از اشنایی باهاتون خوشبختم %همچنین امرتون ( ا/ت مجبور بود از روی نقشه تهیونگ عمل کنه و گفت ) * من یک شهروند هستم ولی چند وقت هست که در جلسه هاتون شرکت نکردم اگر میشه از فردا بیام %شما مافیا که نیستید ؟؟؟ *خیر علیه اونهام %فردا میبینمتون 😉

وقتی رسیدم چند تا بادیگارد دم در بودند *گفتم بزارین برم تو .. -به به خوشگل خانوم شما ؟؟ * گفتم بزارین برم تو با اقای جورج کار دارم ( جورج رییس شهروند ها ) یه دفعه از پشت یه نفر اومد %بفرمایید جورج هستم *تا دیدمش یه حس عجیبی داشتم * سسلللام %سلام خوشبختم شما ؟؟ * ا/ت هستم از اشنایی باهاتون خوشبختم %همچنین امرتون ( ا/ت مجبور بود از روی نقشه تهیونگ عمل کنه و گفت ) * من یک شهروند هستم ولی چند وقت هست که در جلسه هاتون شرکت نکردم اگر میشه از فردا بیام %شما مافیا که نیستید ؟؟؟ *خیر علیه اونهام %فردا میبینمتون 😉

داخل خانه شدم خیلی زیبا بود و بعد رفتم به جلسه جورج از سر تا پام نگاهم کردم و بعد خیره به چشمام شد سلام خانم اسمتون رو به یاد نمیارم * ا/ت تهیونگ زنگ زد جوابش رو ندادم تمام حواسم به جورج بود با هم رفتیم سر جلسه همه چیز اونجا مشخص شد ولی من نمیتونستم طبق نقشه برم تا مافیا ها از حرف هاشون با خبر بشن تصمیم گرفتم عاشقش بشم و اینم شد
جلسه تموم شد جورج از من درخواست کرد که بمونم و منم موندم و گفت ا/ت من توی نگاه اول عاشقت شدم میتونم دوباره ببینمت *حتما منم همینطور شد و نگاه اول عاشقت شدم یک بوسه کوتاه جورج به ا/ت کرد و فردا قرار گذاشتن

با هم قرار گذاشتیم توی یه رستوران و درباره ی اتفاقات امروز صحبت کردم و شماره های همدیگر رو به هم دادیم و منتظر فردا موندیم که دوباره یه جلسه برقرار کنیم درباره مافیا های جاسوس 😎
امیدوارم دوست داشته باشین پارت بعدی رو میزارمممم بوسس به کلتونننننن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدییی
پارت بعدییی
پارت بعدیی