ماموریت ما ۱۰

نوشت :وقتی رفتی منبع رو گرفتی اسنادی رو دیدی که نشون میداد پنج هزار تا ادم رو به خواب پردازش شده بردند و اون ابر تراشه یا منبع وایت باعث این خواب بوده ادمایی همه یک خواب مشترک می بینن و اونم یه جهان خطر ناک و غیر قابل زندگی هست و هر ثانیه بودن توی اون دنیا برار با مرگ هرکس توی اون خواب بمیره

درواقع مرگ مغزی می کنه و هر کس از اون خواب بیرون بیاد و بیدار بشه عضو متمایزین هست ?وات من دیگه هنگ کردم ادامه نوشته :تو قبلا توی اون خواب بودی از خواب بیدار شدی...

یه نفر رو خیلی خیلی دوست داری اسمش دریل قبلا از مغزت روی دایا ایکس کپی زدی اون بکاپ رو بزن تا بفهمی جریان از چه قراره ...

من دنبال تموم منابع وایت بودم تا کسی نتونه ازش برای ساخت و یا شناسایی متمایزین استفاده کنه سه تا ازش هست و من دو تاش رو قبلا گرفتم مونده یکی اگه بعد اون دریل رو ببینم حتما بهش می گم عاشقشم

از دید جانی

کلاوی اومد داخل و گفت قربان سیوا فرار کرد_چطوری ؟؟؟؟????_قبل از اینکه ما برسیم از کارگاه رفته و نمی دونیم کجا _ماهر چی_اونم توی تصادف مرد_پس خودش رو زد به مردن _الکسا ؟؟؟ _جنازش رو به خاک سپردیم _تازه یادم اومد که مرده اشک از چشم سرازیر شد در تموم سال هایی که کار کردم فقط عاشق یه دختر شدم اونم الکسا بود ? _اون پسره دریل رو ازاد کردین _بله _

از دید سایوا :از کارگاه اومدم بیرون و از فرودگاه رفتم جرجیا حتی اون جانی ( من که کلی فوش بهش دادم شما هم هرچی دوست دارید بگین ) ادم فروش ما رو فروخت و رفت با مایا دستش به ما نرسه مگه نه ماهر_بله

از دید دریل :دقیقا همون روزی که خبر سرقت منبع وایت رو شنیدم خبر اخراج مایا رو هم شنیدم ریون بهم زنگ زد و گفت:ای پسر اینم اخرین خواسته عشقت از من بود هم تو و هم اون رو نجات دادم و اون منو هم نجات داد راستی از من به تو نصیحت نامزد نکن چون اون الکسا محاله بمیره من با چشمای خودم دیدم مرد ولی میبینم که هنوز زنده هست و جلوی من وایساده _یعنی میگی فکر کردن بهش ممکنه زندش کنه_یه جورایی _خب چطور این لطفت از پخش کردن فیلما رو جبران کنم_یه لطفی کن ک دیگه نه خودت و نه دوست دوخترت دم خونه من پیداتون نشه _???باشه . قطع کردم ....

اینم پارت اخر که خود ایلا نوشته بود ببخشید دیر شد خودم توی این پارت یه نظر می دم و میگم چرا ایلا ننوشته و من نوشتم l love you به زودی با کلی داستان بر می گردم

راستی نظر فراموش نشه