یک عشق بسیار زیبا (جیمین) 5

از زبان ات ساعت 9 با صدای آلارم گوشیم که آهنگ باتر بود بیدار شدم رفتم یه حموم گرفتم و صبحانه خورد ساعت 9 و 15 دقیقه بود سریع یه لباس پوشیدم اینم لباس ات هست

از زبان کایلی از خواب بیدار شدم حموم دیروز رفته بودم سریع صبحانه خوردم و یه لباس پوشیدم اینم لباس کایلی هست

رفتیم دم در جیسو از زبان کایلی خیلی وقت بود جیسو رو ندیده بودم پیاده شدم و بغلش کردم خیلی دلم براش تنگ شده بود بعد رفتیم دنبال آیو(آیو دوست ات هست) از زبان ات وقتی آیو رو دیدم نمیتونستم پشینم دویدم بغلش اونقدر دلم براش تنگ شده ما با هم از دوم ابتدایی دوست صمیمی هستیم هر چهار نفر سوار ماشین شدیم و به سمت فرودگاه رفتیم

سوار هواپیما شدیم به سمت کره جنوبی هر چهار نفر به خاطر بی تی اس میرفتیم اونجا بعد از چند ساعت رسیدیم من ناخن هام رو کاشت کردم به رنگ سیاه با طرح آبی و خواهر سیاه باطرح سبز هر کدوم با دوستامون ست کردیم و یه ویلا خریدیم (ات و کایلی خیلی پول دارن) 4 تا اتاق داشت اول از همه باهم کمی حرف زدیم بعد شام خوردیم و خوابیدیم

از زبان ات فردا صبح از خواب بیدار شدم همه منتظر بودن من بیام صبحانه بخورم صبحانه خوردیم و

خب تمام شد امیدوارم لذت برده باشید پارت بعد رو امروز میزارم من کار داشتم به خاطر همین کم نوشتم این پارت رو ببخشید