8 اسلاید صحیح/غلط توسط: Fatima انتشار: 3 سال پیش 22 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب اینم از پارت 3 💜💜😀 امیدوارم لذت ببرین💙💙 حتما فالو و لایک کنین 😙💜
#پارت 3 💜🙂
که ...
الکس سریع منو هل داد و نجاتم داد. من چشامو بسته بودم و منتظر مردن بودم که متوجه شدم هیچ اتفاقی نیفتاده.😬 چشمامو باز کردمو دیدم الکس منو محکم بغل کرده و جفتمون افتادیم روی زمین. انقد ترسیده بودم که محکم بغلش کرده بودم.
نگام به در ماشین افتاد که یهو باز شد. واااااای نه. واقعا اون ادوارده؟ یعنی منو توی این وضعیت دید؟
ادوارد دو قدم بهمون نزدیک شد. سریع اومدم از جام بلندشم که یکدفعه پام به یه چیزی گیر کرد و نزدیک بود بیفتم که ...
که ...
ادوارد و الکس هردو به سرعت به سمتم اومدن که منو بگیرن ولی الکس زودتر بهم رسید و منو گرفت. ادوارد با نگاه پر از خشمی بهم نگاه کرد و سریع سوار ماشینش شد و با سرعت از ما دور شد. 🤨
من یه نگاه به الکس که داشت با نگرانی به من نگاه میکرد کردم و از خجالت سریع بلند شدم و وایسادم. 💨😗 اون با غرور گفت :
_ حالت خوبه؟
منم خودمو جم و جور کردم و گفتم :
_ آره ممنون که نجاتم دادی.
بعد سریع دست استفانی رو کشیدم و گفتم :
_ ببخشید ولی من و استفانی باید بریم. ممنون که کمکم کردی الکس 😘
خیلی سریع میدویدم و استفانی رو با خودم میکشیدم. زیاد طول نکشید استفانی سرم داد زد و گفت :
_ چی شد یهو؟ درک میکنم چرا فرار کردی ولی چرا انقد سریع رفتی و منم رو کشیدی با خودت؟🤨
_ ببخشید حواسم نبود. توی اون لحظه فقط به دور شدن از اون صحنه فکر میکردم.😔
_ حالا اشکال نداره. بیا بریم خونه.😉
_ باشه 😍
همون لحظه الکس رسیده خونه و داره با پدرش، تلفنی صحبت میکنه :
_ آره خیلی مدرسه ی چرتی بود. مثل همیشه من جزو پسرای محبوب مدرسه م. 😎
_ کسی هست که جذبت کرده باشه؟
_ خب نه دقیقا. یه دختر هست که زیباترین دختر مدرسه هست. اون واقعا هم زیباهه و هم باهوش ولی خانوادش معمولین و هیچ اصل و نسبی نداره. 😒
_ مهم نیست. اگه خوشگل باشه دیگه مشکلی نیست.😋
_ و مشکل دیگه اینکه اون اصلا به پسرا محل نمیده و تاحالا خیلیا رو رد کرده. میدونی که من خیلی غرورم برام مهمه.
_ خب پس مجبوری با کلک دلشو بدست بیاری. از هر روشی برای بدست آوردنش استفاده کن. مهم نیست چی باشه. باید اینو یادت باشه که ارث خانوادگی باید حتما به تو برسه.🤑 اگه برادرت زودتر یه نفر رو پیدا کنه، ارث مال اونه. خدافظ
و پدرش موبایل رو قطع کرد 🙄
اااااااااااااااااااااااه ...
چرا باید اون دختره رو عاشق خودم کنم وقتی این همه دختر دیگه جونشون رو برام میدن؟ واقعا این وضع خیلی مایه ی تاسفه. من ترجیح میدم به ارث نرسم تا اینکه غرور و عزتم رو از دست بدم. 😡😟
فردا از زبان لیا ;-)
با استفانی وارد دانشگاه شدم. خوشبختانه کلاسای امروز به خوبی گذشت.
زنگ ناهار من و استفانی رفتیم سر یکی از میز ها نشستیم. همون موقع الکس و ادوارد رسیدن و هرکدومشون از یه طرف کنار من نشستن و نگاه خیره ای به هم کردن. 😐😑
منم سریع پریدم وسط نگاه کردناشون و بعدش از جام بلند شدم و دست استفانی رو کشیدم و رفتم روی یه میز دیگه نشستم. اونا هم با عصبانیت دوباره به هم زل زدن.
خب اینم از پارت سوم💜😊
حتما نظراتتون رو بگین و لایک کنین💜💜💜
فالو یادتون نره💜💜
راستش من گیر یه آزمون مسخره از طرف مدرسه افتادم و تا پنجم گیر آزمونم ولی قول میدم بعد از آزمونم هر روز پارت بنویسم و زود به زود بزارم💜💜💜
مرسی از همراهیتون💜💜
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (1)