خب بریم که ببینیم چی میشه
از کمپانی اجازه گرفتم و به آدرسی که جیمین داده بود. رفتم همه اونجا بودن بجز جانگ کوک. بعد از چند دقیقه جانگ کوک اومد لبخند اومد رو لبم اما اون چغندر نانی هم اومد. اومدن پشت میز نشستن. انقدر آب خورده بودم که همه فهمیدن چقدر ناراحتم. ات : من میرم دست شویی شوگا : بایدم بری. دستشویی دوسه متر از آشپزخونه دورتر بود از اونجا که رد شدم دیدم یکی از اشپزا داره تو یکی از ظرف نودلا داره یه پودر میریزه مشکوک میزد دزدکی عکس گرفتم از دستشویی که اومدم رفتم پشت میز همون آشپز غذا هارو آورد بجز مال نانی گفت گشنش نیس. واقعا مشکوک بود اعضا میخواستن غذا بخورن ات: وایستید جانگ کوک غذا تو بامال من عوض کن. جانگ کوک :ب... باشد. بعد از اینکه غذا خوردیم رفتیم بیرون. از هم خداحافظی کردیم و من رفتم خونه دوستم. بهم گفته بود که قراره بره یه هفته فرانسه. رفتم لباسام رو عوض کردم حالت تهوع شدیدی گرفته بودم رفتم دستشویی همش خون بود. حتما چیزی توی اون غذا بوده و میخواستن جانگ کوک رو مسموم کنن. اصلا حالم خوب نبود. نمیتونستم غذا بخورم و تب داشتم. یه کم که حالم خوب شد رفتم تو اینترنت گشتم
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (1)