سلام دوستان این یک داستان ترسناکیه که خودم نوشتمش امیدوارم خوشتون بیاید و اگر مشکلی داره بگید که ادامش بدم یهندم!??
چشمام اروم اروم باز شدن از تخت اومدم بیرون رفتم سمت در احساس کردم یکی پشتمه ناگهان
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
خیلی قشنگ بود حتما ادامه بده فقط خیلی سریع پیش رفتی یه کم جزیات اضافه کن😘
راستی به تستای منم سر بزنید
این باید ادامه هم داشته باشه بعدی رو زود بزار من که خیلی خوشم اومد
داستان ماموریت ما ۶ اومد
من نفهمیدم چی شد?الان جریان چیه?خواهره که کنار من بود بعد اینا داشتن دنبالش میگشتن ?من یکی خل شدم?
خواهره گم شده بود چون یه روح داخل جسمش بود و درواقع پدره هم توخواب مرده بود اینا گشتن مادره دمبال خواهره بود اما گم نشده بود بعد که دخترشو تو تخت خواب با کلی خون پیدا کرد اومد سمت پلیسا و بعدش این اتافاقات افتاد