هلو یوروبون :) اگه پارت های بعدی رو می خواین که بزارم کامنت کنید لطفا 💜💜
حسابی که خسته شدم ، دست از کار کشیدم و رفتم خونه . این روزا اینقدر کار ، سرم ریخته بود که همیشه دیر وقت می رفتم خونه و کم پیش میومد حتی در حد یه وعده ی غذایی کنار خانواده باشم ، البته اونا می دونستن من چقدر از کارم خوشحال و راضی ام برای همین هیچ وقت اعتراضی نداشتن .
با تموم خستگیم نشستم همه ی اون روز رو با جزئیات تو دفترم نوشتم و بعد خوابیدم . صبح بیدار شدم ، یه کم استرس داشتم ، پرواز پسرا تقریبا ۱۵ ساعت طول می کشید و از دیروز که رفته بودن تقریبا ۱۹ ساعت گذشته بود . دلم می خواست ازشون خبر داشته باشم که در چه حالن ....
رفتم کمپانی . به اتاق کفرانس رفتم و لپ تاپمو آماده ی ارائه کردم .
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
جان ؟😳
مگه میشه
واقعا تعجب بر انگیزه(به به ادبیاتو😂)
اصلا فکر نمی کردم اینجوری بشه 🤯
بازم می گم آروم باش 😂😉