
پارت 2 وارد میشود😂😂😂
بعدش بهم گفت خب هر جور راحتی. منم برای اینکه تابلو نباشم زود خودمو جمع و جور کردم تا نفهمه که از دیدنش دارم میرینم😟😣 هدفون کرد توی گوشش و صداش انقدر بلند بود که فهمیدم داره آهنگ🌙moon رو گوش میده ، من عاشق این آهنگ بودم اینو جین خونده بود. از ریتمش، آهنگ، متنش، سبکش از همه چیش خوشم میومد. راستش من از بچگی عاشق خوانندگی بودم اونم ووکال! هرجا میرفتم بهم میگفتن جونگ مین تو دوست داری اگر آیدل شدی ووکالیست بشی یا رپر یا دنسر؟ منم میگفتم ووکالیست. راستش من هم رپم خوب بود هم دنسم ولی عاشق ووکال بودم. توی همین فکرا بودم که دیدم یه نفر زد روی شونم برگشتم دیدم تهیونگ یا همون پسره داره به بالای سرش اشاره میکنه نگاه کردم دیدم جین کی وایساده باهام کار داره پسره رفت کنار تا من برم پیش جین کی. وقتی داشتم میرفتم مچ دستمو آروم گرفت دم گوشم گفت:هویتمو مخفی نگه دار! خواهش میکنم!! -باباباشه😦 مچ دستمو ول کردو نشست و آهنگشو گوش داد منم رفتم پیش جین کی ۰میگم این پسره کیه پیشش نشستی؟ -تهیو..چیزه ام نمیدونم من که علم غیب ندارم ۰آره باشه منم خر -😐 ۰جونگ مین -بله ۰ببین اومدم بهت بگم که با بنگاه تماس گرفتم -خب چی شد؟ ۰گفتش که اون زنه میاد برای قولنامه -خب چیکار کنم ۰خب اومدم بگم که توو جین هیون باید برید خرید 😶😊 -چیییییییییییی😧😮من با این خستگی عمر اااا فکرشم نکن ۰بزار توضیح بدم خره -خب بگو ۰باید شوینده بخرید -چرا😟 ۰چونکه... همون موقع خدمتکار هواپیما که یک زن که حدودا بهش میخورد 30سالش باشه با موهای بور و کمر باریک اومد طرفمون گفت خانما لطفا بشینید خطر ناکه ۰بله چشم میشینیم فقط یه کار کوچولوعه زنه:باشه فقط لطفا سریعتر -۰چشم ( نویسنده:خب ببینید دوستان وقتی که من دوتا علامت رو کنار هم قرار میدم یعنی اینکه هردو با هم میگن)
بعدش جین کی گفت ۰جونگ مین خودت برو اصلا -خب مسئله این نیست ۰پس چیه -خب مگه ما خونه رو تمیز شده نخریدیم ۰چرا تمیزش کردن ولی من وسایل سرویس خواب و اینا رو سفارش دادم خونه رو کاغذ دیواری کردن کلا کثیف شده -باشه ولی جین هیون نیاد ۰چرا -چون ما به نیت وسایل شوینده میریم ولی با کل فروشگاه برمیگردیم ۰باشه میارمش با خودم بنگاه راستی نمیخواد غذا و اینا بخری خودم همرو سفارش دادم تو خونه آمادن همین امروز هم رسیدن -باشه پس من الان میرم میشینم ۰باشه برو منم میرم فعلا -فعلا رفتم نشستم سر جام بشینم که دیدم تهیونگ خوابیده حداقل چشماش که بسته بود پس با خودم گفتم فقط گوشیمو بردارم گوشیم توی کیفم بود. خم شدم داشتم همینطوری خم میشدم کاملا جلوی تهیونگ بودم که تا یاد یه چیزی افتادم سرجام خشک شدم، من داخل بیوگرافیش خونده بودم که تو خواب حرف میزنه ولی الان حرف نمیزد. مشکوک شدم تا خواستم گوشیمو بردارم دیدم خودش گوشی رو از کیفم در آورد گرفتش جلوم😐 من همونطوری خم خشکم زده بود که به خودم اومدم و سرجام وایسادم بعدش بلند شد گفت میخوای جاهامونو عوض کنیم؟ -خب باشه کیفمو برداشتمو باهاش جامو عوض کردم نشستم ، که یهو خلبان حرف زد دینگ؛ مسافرین محترم پرواز شماره ی624به مقصد شهر سئول تا دقایقی دیگر برای فرود آماده میشویم پس لطفا کمربند هایتان را بسته و چنانچه از ارتفاع میترسید پنجره رو ببندید با تشکر از شما. بعدش همینو انگلیسی گفت. من کمربندامو بستم تهیونگ هم بست. بعدش فرود اومدیم همه آماده شدن برای پیاده شدن داشتن میرفتن منم خواستم بلند شم که تهیونگ گفت وایسا نگاش کردم گفتم-چرا چیزی شده؟ گفت نه فقط تجربه بهم ثابت کرده وقتی اینجوری شلوغ میشه به بلایی سرم میاد پس لطفا بزار اینجا خلوت بشه -چشم آقا کیم😇 تهیونگ:ممنون یکم خلوت تر شد تهیونگ و من بلند شدیم از بالا هم کوله پشتی منو داد هم کوله پشتی خودشو برداشت و ازم تشکر کردو پیاده شدیم
منو جین کی و جین هیون هم رفتیم تا چمدون هامون رو پس بگیریم رفتیم منتظر بودیم تا چمدون هامون بیاد که دیدم تهیونگ سرش تو گوشیشه تا منو دید آروم برام دست تکون داد 😛منم جوابشو دادم و برگشتم چمدونامون هم رسیدن چمدونامونو گرفتیم و دویدیم بیرون ساعتو چک کردیم ساعت 8:44دقیقه بود خب وقت داشتیم تاکسی گرفتیم و رسیدیم تو یه خیابونی جین هیون کرایه رو حساب کردو پیاده شدیم. جین کی گفت ۰خب منو جین هیون میریم قولنامه کنیم تو هم برو لوازم بهداشتی بخر -باشه ولی خب فروشگاه نیست :چرا روبه روی بنگاه یدونه هست ۰خب دیگه هرموقع خریدات تموم شدن بیا تو بنگاه -باشه رفتم تو فروشگاه انقدر بزرگ بود.
یه آهنگ کلاسیک پخش شد. همینطوری بین قفسه ها چرخ میزدم که پیداش کردم رفتم توی قفسه ی مواد شوینده. از هرچیزی که نیاز بود دوتا خریدم همش آف خورده بود. خب سبده که پر شد داشتم از قفسه ها رد میشدم که یهو ایستادم سمت راستو نگاه کردم هیییییع نووووووودل آماده دویدم سمت نودلا یادم افتاد شام نخوردیم پس 21نودل برداشتم 7تا با طعم قارچ 7تای دیگه به طعم گوشت 7تای دیگه هم اسپایسی نودل( نودل تند)🍜 رفتم سمت صندق و همرو حساب کرد سر جمع شد47دلار خب خیلی خوب بود. کیسه هارو گرفتم و دویدم سمت بنگاه. رفتم داخل نه جین هیون بود نه جین کی -ببخشید خانم زنه بهم نگاه کرد *بله بفرمایید چه کمکی از دستم بر میاد؟ -دوستان من چوی جین کی و کیم جین هیون اینجا نیومدن؟ *چرا خونه رو دارن تحویل میگیرن همون موقع جین هیون اومد :جونگ مین بیا -اومدم -از راهنماییتون متشکرم *خواهش میکنم☺ همراه جین هیون به خونه رسیدم وایییی خیلی قشنگ بود. ولی حیف که کثیف بود آپارتمان بود ما طبقه ی سوم بودیم. رفتم داخل خیلی بزرگ بود. پیر زنه داشت با جین کی صحبت میکرد کیسه هارو گزاشتم روی زمین و توی خونهه چرخ زدم. تمیز کاریش کلی طول میکشید ولی خیلی خوشگل بود. رفتم توی اتاقی انقدر خوشگل و احساسی بود عاشقش شدم داشتم به دیواراش دست میکشیدم که یهو جین هیون از پشت منو ترسوند -مریضی؟ :😂😂😂😂 -بیماری روانی داره نکبت هوووف😠 :ببخشید دیدم 😂😂حس گرفتی گفتم بیام برینم به حست😂😂😂😂 -😟😂😂😂😂😂 ۰به چی میخندیدن شما دوتا😅 نگاهش کردیم که یک لبخند ملیحی زد گفت چشم هاتونو ببندید.
منو جین هیون همدیگه رو نگاه کردیمو چشمامو بستیم. ۰دستاتونو بیارید جلو چشماتونو باز نکنید -چیکار میکنی ۰هیییس، یهو احساس کردم یه چیزی تو دستام گزاشت ۰حالا باز کنید چشمامو باز کردم به دستام نگاه کردم. انقدر احساساتی شدم که اشک توی چشمام جمع شد بلاخره تونستم بی تی اس بمب توی دستم بگیرم😢😢 منو جین هیون پریدیم توی بغل جین کی ، جین هیون و جین کی خیلی گریه کردن ولی من جلوی بغضمو گرفتم و فقط چشمامو بستم. خودمونو از هم جدا کردیم بعدش جین کی گفت خب بسه دیگه بدوید شروع کنید به تمیز کاری وگرنه دیر میشه بدو بدو. لباسای تمیز کاری پوشیدمو قرار شد اول هر کسی اتاقشو انتخاب بکنه من همون اتاق احساسی رو انتخاب کردم جین کی و جین هیون هم انتخاب کردنو قرار شد اول هرکی اتاقشو تمیز کنه. من اتاقو گرد گیری کردمو کَفِشو حسابی تِی کشیدم. اومدم توی پذیرایی دیدم اون دوتا گرسنه افتادن گوشه ی هال یادم افتاد کلی نودل خریدم پس رفتمو نودلا رو درست کردم و یکم کیمچی گذاشتم توی ظرف هرکسی و رفتم دادم بهشون تا بخورن سه تایی داشتیم با ولع غذا میخوردیم. جین کی غذاشو تموم کردو به دیوار تکیه دادو دستشو گزاشت روی شکمش گفت ۰هوووف خیلی خوردم جونگ مین خوشمزه بود :آره مثل اینکه داره پیشرفت میکنه😂 -آره😅 ۰راستی یادتون نرفته که سه روز دیگه کنسرت بی تی اسه و شش روز دیگه هم فن ساین؟ :مگه میشه یادمون بره ۰حالا برای اطمینان گفتم. -نوبت تمیز کاری هاله؟ ۰آرهههه😢 :من خسته شدم -پاشو پاشو تنبلی بی تنبلی غذا میخواستین بهتون دادم پاشین دیگه :۰باااااشه😑😵
بعداز 5ساعت تمیز کاری :وای خدا دارم میمیرم ۰منم😔 -خب الان که اتاقا رو چیدیم وقت خوابه پاشین بریم بخوابیم :موااااافقم ۰منم با بی حالی رفتیم تو اتاقامون و خوابیدیم صبح روز بعد... نور پنجره خورد تو صورتم چرخ خوردم و ساعت زنگ زد( دینگ دینگ دینگ)با بی حوصلگی قطعش کردم. گوشیمو برداشتم و چکش کردم. دیدم بی تی اس دارن برای کنسرت حسابی تمرین میکنن و نامجون عکس خودشو اعضای دیگه رو توییت کرده بود وای خیلی عرق کرده بودن معلوم بود میخوان بترکونن. به بدنم کش و قوسی دادم و بلند شدم تختمو مرتب کردمو یه هودی سیاه و به شلوارک پوشیدمو موهامو دم اسبی بستم گوشیمو برداشتم رفتم تو هال دیدم یه نفر داره با تلوزیون ور میره بعدش جین کی بهش پول داد و مرده رفت. ۰سلام صبحت بخیر -سلام -این کی بود ۰هیچکس فقط اومده بود تلوزیون رو راه بندازه تازه ps5 هم نصب کرد😎 -از دست تو کی میخوای بزرگ شی ۰اممممم هیچوقت😂😂😂 -هار هار هار هار بی مزه 😌 :سلام ۰-سلام جین هیون داشت لباس میپوشید -چیکار میکنی یک فلش گرفت بالا گفت :میخوام تو این فلش کلی ویدیو بریزم دارم میرم ویدیو کلوپ ۰هااای منم میام میخوام بازی بخرم :زود بپوش -خب پس منم میرم یکم چرخ بزنم :۰خدااافظ -بای
خب پایان پارت دو راستی برید اسلاید بعدی
خب دوستان من میدونم کم فعالیت بودمو دیر به دیر داستانا رو میزارم ولی من عادت دارم اول داستان رو کامل بنویسم بعدش بزارم تو تستچی و درباره داستان همسایه های تقریبا ناشناس هم بگم که اون یکم طولانی شده و اونم به زودی پخش میشه😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)