داستان ترسناک که برای خودم اتفاق افتاده
شماره 1:
یه نیمه شب از خواب بیدار شدم که برم دستشویی
ساعت نزدیک به 4 بود و خیلی خواب الود بودم
وقتی از دستشویی برمیگشتم که برم توی رخت خوابم
ناخوداگاه به خودم گفتم که
بزار موهامو جلوی اینه درست کنم
وقتی یکم با موهام ور رفتم
به سمت رخت خوابم حرکت کردم
اما یهویی دوباره برگشتم عقب سر جای سابق وایستادم
بعد دوباره یه پا عقب و یه پا جلو پشت هم حرکت کردم به عقب و جلو
اما دیدم توی اینه هیچ حرکتی ندارم
و بعد به خودم گفتم
عه من که بغل ستون وایستادم اصلا جلوی اینه نیستم
و بعد به خودم اومدم دیدم
عه من که تیشرت سیاه پوشیدم اصلا سفید نپوشیدم
و اونوقت موجود جلوی اینه به سمتم حمله کرد و من فقط داد میزدم یکی تو خونست
بعد دیگه ندیدمش
تو خونه قران بزار نترس چیزی نیست
ممنونم 😳
واییییییییییی 😱😨😨😨😨
😃. مرسی تست رو انجامیدی