داستان ناروتو ب شکل دیگر ۱۳

اروم اروم ب جایی ك صدا میومد رف و دید ي مرد با موهای سفید بلند افتاده زمین. تصمیم گرف بهش کمک کنح 😐 (دیگح همه تون دلیل کتک خوردن جیرایا ر می دونین دیگع :/ ) بعد این ك کشون کشون با زور رسوندش زیر درخ خودش از خستگی افتاد زمین. *جیرایا* با سر درد بلند شدم دیدم یکی با موهای قرمز خوابیده کنارم... کوشینا !؟🤯 (کوشینا: نه بابا این من نيستم پسرمه 😌❤❤) دیدم واضح تر شد دیدم نح این کوشینا نیس... ب احتمال زیاد.... پسر میناتو و کوشینائه... دستمو می کشم رو موهاش.. مث کوشینا موهاش نرمه 🙃 ب کوشینا رفته تا میناتو 🤤🤤 (😐😑😑🔫🔫🔫🔫🔫🔫🔫🔫🔫)

*ناروتو* کم کم بیدار میشم. اون بیدار شدح:{خوبی? صدای کمک شنیدم وقتی رسیدم بیهوش افتاده بودی....} اون م خنده :{اره داشتم برا کتابم اطلاعات جم م کردم😂😈} گیج م شم. مگه کتابش درمورد چیح 🤨 :{مگ کتابت درمورد چیح ک اینقددددد جنون م خواد} اون فقد ي لبخند منحرفانه م زنه:{هنوز واسش خیل جوونی 😂} اروم میگم :{باشه?🤨} اصن برام سؤال شد این کیه:{تاحالا تو دهکده ندیدمت... کی ای ؟} *جیرایا* بالاخره ازم پرسید کی ام 😆:{░▒▓█►─═ Jiriya the toad sanin ═─◄█▓▒░ خودتو معرفی کن شاید سنسی ت شدم😌😌} اون فقد ی نگاه صفیح اندر عاقل بم می ندازه : {واقعن😐 تو؟ 😐 نینجا😐 ب سرت هم ضربه خوردح؟😐😐} ای بابا اینا چرا همیشه فك م کنن من هيچي نیستم اخ😐💔

سری می گم:{اون علاقه و هوس من هیچ ربطی ب مهارت هام نداره😌😌} بعد متوجه م شم اون ب نزر نارحت میاد... نارحت نه.... افسرده 😳 انگا ي سایه ی سیاه جلو احساساتش ر میگیره یا چ🤔 . دستمو ر شونه ش م کوبم:{حالا اسم خودت چیح} اون بدون اينك نگام کنه: {ᴜᴢᴜᴍᴀᴋɪ..... ɴᴀʀᴜᴛᴏ} وقتی دستم ب شونه ش زدم یقه ی لباسش کنار رف و مهر رو دیدم... چطور ممکنه؟! این مهر اروچیماروئه.. چطور تونسته بهش بده..

سری شوک و نگرانی م رو قایم م کنم. همین مهر احتمالا تو اینده ی نزدیک انقد احساسات منفی ایجاد م کنه ك مجبور بشح بره... :{امتحانات چونین مرحله ی اولش ر دادی مگ نه، من م تونم برا مرحله ی دوم تمرینت بدم😆😆😆} *ناروتو* پیشنهاد داد تمرینم بده... از اونجایی ك کاکاشی سنسی کلا نیی و رفتن..... فك کنم قبول کنم بهتر باشح :{باشه فک کنم} *جیرایا* یسسسس قبول کرد. حالا م تونم مهر ر زیر نزر داشتح باشم🙂

جیرایا:{خو ناروتو بریم خونه ت😁} ناروتو:{نانییییییییی؟! من کی قبول کردم ببرمت خونه‌ م !😧} جیرایا:{اذیت نکن دیگههههه من تازه رسیدم اینجا😗} ناروتو :{ب من چ 😐😗 برو مسافر خونه} جیرایا موهای ناروتو ر بهم م زنه :{مثلا سنسی ت هستماااااا😌 بعدشم مسافر خونه ر بی خیال} ناروتو: (-﹏-。) چرا💘

*ناروتو* باورم نم شه آوردمش خونه م😭 بدبختی در این حدددد😐💘💘 وقتی رسیدیم من رفتم wc . وقتی اومدم بیرون صدای خندیدن شو شنیدم. جیرایا:{ناروتو پس تو عاشقی نه خوبه درمورد دانش آموزم بدونم😂😂😂😂😂😂} سری میگم:{نانی؟!} وای نهههههههههههه.. احتمالا اون عکس از ساسکه ر دیدههههههه😱😱😱😱😱 سری میدوم اتاقم اونو هلش م دم بیرون درو قفل می کنم. :{میکشمت جیرایا! 🗡🗡🗡🗡🗡🗡} سری عکس ر قایم م کنم درو باز م کنم

وقتی ناروتو اومد بیرون جیرایا بیرون نشسته بود و لبخند م زد :{چرا اینهمه خجالت م کشی. عاشق شدن ی چیز طبیعیه🧡} ناروتو سرخ میشه:{ نه من دوستش ندارم... ینی دارم اما فقد ب عنوان دوست! ///×///×////} جیرایا لبخند م زنه:{اشکال نداره حالا اسمش چیه} ناروتو اروم ب زمین نگا م کنه: {υ ¢ н ι н α ѕ α ѕ υ к є} :{ولی اونطور ك فک م کنی نیس اون فقد دوسته 😖😖 اره فقد ی دوسته.. جاست فرند فرند فرنددددددد} (یاد مرینت و ادرین افتادم😐 یاد میساکی هم افتادم😐 یاد آیا عم افتادم 😐 اونا هم فقد با دوستشون جاست فرند بودن 😐😂😂)

یا میکاسا و ارن😐💔 اغا اینا جاست فرندز نیستن 😂😂😂😂💔💔 بیشتر از فرندز😅😂😂😂 مخصوصا ساسوگی🙂🧡 گی هم ب انگلیسی م دونین معنیش چیه نه🙂😂😂😂

جیرایا:{مطمئنم ک دوسش داری هم ب عنوان دوست هم بیشتر 😂😈😈} ناروتو:{گفتم ك ///*///*///} جیرایا :{باشه باشه تو راس م گی با صورت گوجه ای😂😂😂😂🤣😂😂😂😂 ی چیز درس کنم بخوریم ?} ناروتو:{خ-خودم م تونم آشپزی کنم.....چ درس کنم ?} (ناروتو قیمه درس کن خیلی خوش مزه س😍) ناروتو:{قیمه چیه 😐😐} (من درس م کنم بدم بخورین😂😂😂😂)

(حالا یکم از اون کوفته برنجی ها بیارین بخورین باهاش😄) جیرایا :{ ناروتو تو اول بخور 🙂} ناروتو:{داري قربانی م می کنی 😱 مصلا تو سنسی هستی😒} (آغا م خورید یا ... ☺🗡🗡🗡) ناروتو:{نه نه خوردم خوردم ایتاداکیماس 😭😭😭} جیرایا:{رحم کننننن😭😭} *بعد خوردن* جیرایا:{ناروتو بده من من برات م خورمش😂💘} ناروتو :{خیلی نمک نشناسی 😂💘} (بله دست پخت بنده خیلی کشتع داده 😐🙂)

آنچه خواهید دید: بریم تمرین !!!! چ-چی؟ من کیوبی.... ناروتو نکن.. اروم باش... کوراماااااااااااااااااا (پایان ^-^)