زندگی جدید مرینت

مرینت :صبح بود بلند شدم کسی خونه نبود توی مدرسه که رفتم هیچ کس بهم توجه نمی‌کرد خصوصآ آلیا خانم معلم اومد وقتی حاضر غایب کرد اسم منو نبرد

زنگ تفریح رفتم دستشویی و گریه کردم هاکماث اومد و شرورم کرد هاکماث :دختر دوست داشتنی من ارباب شرارتم بهت قدرتی میدم که همه از تو اطاعت کنند و بهت توجه کنند و در عوض............

مرینت:در عوض معجزه گر خودم و کت نوار

مرینت :من بهترینم هاکماث :مرینت همون لیدی باگ پناه بر دوازده امام آدرین :مرینت شرور شده در همون موقع تیکی گفت لیدی باگ یا همون مرینت شرور شده آدرین :بانوی من همون مرینته باید نجاتش بدم

آدرین :بانوی من آروم باش مرینت آروم شد و آکوما از درونش بیرون رفت ولی او مرینت سابق نبود رفتارش با ما بد همرواذیت می‌کرد و با تیکی از پاریس فرار کرد

مرینت :افزایش قدرت شرور کردن رو بر میدارم و تبدیل میشم به.......... وقتی افزایش قدرت رو برداشتم گفتم تیکی کفشدوزک سیاه آماده رفتم ژاپن و تمام آدم ها رو شرور کردم

آدرین:تلویزیون رو روشن کردم نادیا شاماک گفت لیدی باگ در ژاپن مردم رو شرور میکنه رفتم پیشه استاد فو و تمام معجزه گر ها رو برداشتم و به همه دادم و رفتیم به جنگ لیدی ماث

ما به جنگ لیدی ماث رفتیم اما خیلی قوی بود من با آرامش با هاش صحبت کردم و آروم شد برگشتیم به پاریس همه فهمیدن مرینت همون لیدی باگه منم هویتم رو گفتم همه دهنا شون باز بود بعد از اون روز من و مرینت عاشق هم شدیم ❤️ پایان ❤️

امیدوارم که خوشتون اومده باشه لایک و نظر فراموش نشه