
ببخشید من یکم تنبل شدم دیر دیر میزارم 😂😂😂😂😂
چادر # هرماینی : باید نقشه بکشیم واسه نجاتش . رون : امی در مورد اونجا چی میدونی ؟ امیلی : هیچی و هیچی اصلا تا حالا اونجا نبودم 😐 . هرماینی : باید یه دور بریم واسه جمع آواری اطلاعات. دراکو : پسر من در مرگه و اون وقت تو میگی وقت تلف کنیم ؟ 😡 . هرماینی : مالفوی چه خوشت بیاد چه نیاد الان تو یه باندیم . هری از بیرون : اوه خدای من اینو ببینید !
هری روزنامه را بالا میگیرد : سومین تاریکی اوج میگیرید هرماینی گرنجر از سمت خود خلع شد و پیتر تامسون نخست وزیر جادوگری نام گرفت ! امیلی : بد تر از این نمیشه دوباره داره همه چیز تکرار میشه 😐😐 آلبوس : ما باید اسکورپیوس رو نجات بدیم ! امیلی : و این کارم میکنیم اما با نقشه باید سه گروه بشیم گروه یک میره سراغ قبر دامبلدور! رون : چرا اونجا ؟ امی : ابر چوبدستی رو نیاز داریم، گروه دوم میره هاگوارتز یا یه جای امن و یه ارتشی چیزی واسه مقابله گیر میاره و گروه سوم هم .... دراکو : اسکورپیوس رو نجات میده . هرماینی : اونقدر احمقانس که ممکنه جواب بده . خب کی تو کدوم گروهه ؟ امیلی : هری و رون شما برین چوبدستی رو پیدا کنین در حد امکان نابودش کنین ، جینی و تو آلبوس برید به قلعه هاف - الون اونجا مسقر بشید و هرچی نیرو بتونید جمع کنید من و دراکو و هرماینی میریم عمارت گانت . آلبوس : من میخوام بجنگم نه اینکه قایم بشم . امیلی : فعلا که گند زدی به زمان . هری : با پسرم درست حرف بزن اون تلاشش رو کرده ، امیلی : درس حرف نزنم چی میشه مثلا دوستایی که منو ول کردن دوباره ترکم میکنن پاتر میدونی تو چاله زمانی چه بلایی سرم اومد هر لحظه زندگیم صد بر تکرار میشد
میدونی چرا خودکشی نکردم ! بخاطر شما ها بود لعنتی . رون : امیلی فک کنم باید یقه اش رو ول کنی ! هری را تنها میزارد چیزی که از آن وحشت داشته امیلی : دراکو هرمیون بیاید بریم ! عمارت خاندان گانت # دراکو : اینجا از بدم بد تره هرماینی : هیچ راه نفوذی نداره . امیلی : من میتونم یعنی ما میتونیم آره ولی یه حواس پرتی میخوایم ! هرماینی : خیر یه کار بی سر و صدا میخوایم باید بریم و چن تا مرگ خوار گیر بیاریم . امیلی : با معجون تغییر شکل علامت شوم رو دستت نمیاد ! هرماینی : اسکل خانوم شما که دارینش ! 😐 دراکو : خیله خب بسه اون سه تا رو نگا کن باید بگیریمشون زود باشین
آرامگاه سپید # رون : هری من حالم خوب نیست ! هری : رونالد محض رضای خدا این یه دفعه ساکت باش ! رون : هری ! هری : نگو که اینجا پر عنکبوته ! رون : نه ولی ادوارد تامسون پشت سرتع ! هری : چی ؟ 😨 . کار از کار گذشته هری نقش بر زمین است مبارزه بین رونالد و ادوارد چندان عادلانه نیست ! ادوارد : بی خیال تو نمیتونی منو شکست بدی ! رون : ولی تلاش خودم و میکنم استوپفای ! ادوارد : حیف شد که دلفی گفت زنده بگیرمتون کروشیو . چوبدستی اش را سوی هری گرفته رون خلع سلاح میشود . ادوارد : کی فکر شو میکرد باید به خاطر شی ایی به این کوچکی اینقدر درد و رنج و تحمل کنیم ! قبر دامبلدور را میشکافد !
قلعه هاف - الون # جینی : چه جای بیخودیه ؟ آلبوس و کاملا خالی از سکنه قلعه در خود کوهستان ! جینی : حداقل تو چش نیس و غذا داره ! کی اونجاس : صدایی میآید کله ایی آبی و آشنا سر برمیدارد . آلبوس : تدی ! دایی جرج ! . بله همه اعضا محفل دوباره جمع شده اند !
سورپرایز : فقط دو سه تا پارت مونده 😐😐😐 برید بعدی چالش داریم چه چالشی ❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی باحال بود
چالش :جادوگر بودنو انتخاب می کنم بعد اون یارو رو می کشم خیلی ام راحت
راستی ببخشید نتونستم زودتر کامنت بزارم
عالی بود آجی😍😍😍 چقدر قشنگ می نویسی🌼🌼🌼❤❤❤❤❤ چ: چرا اینقدر سخته!😐 خب می تونم این طوری در نظر بگیرم که از اونی که 20 سال ازم بزرگتره خوشم میاد! اون وقت چی؟ خب اینو قبول می کنم!😂😂😂 خودت کدوم؟
خوشم نیاد همتون چالش و دور زدید 😂😂😐
وای اجی عالی بود😂😯
چالش : امم خب اخه من نمی خوام ازدواج کنم.پس همینجوری جادوگر باشم😂
اصلا هم قوانین را به هم نزدم😂😐
اصلللاااااااا نزدی 😂😂😂❤
عالی بود
چالش : جادوگر باشم بعد وقتی با اون ازدواج مردم یه آواداکداورا بهش میزنم بعد میرم با دراکو ازدواج میکنم 😁
چه فکری 😐😄
من این رو منتشر کردم
و عالی بود❤
وای مرسی گلم ❤
باورت میشه همین امروز گذاشمتش 😂❤