دوستان منم میخوام یه داستان در مورد آبشار جاذبه بنویسم از میراکلس عشق لیدی باگ و کت نوار دو تا پارت دیگه مونده ولی این یکی آبشار جاذبه طولانی تره امیدوارم خوشتون بیاد
میبل : وااای دیپر خیلی خوشحالم تا نیم ساعت دیگه میریم به آبشار جاذبه دیپر : آره میخوام ببینم بازم رو تختم یه بز هست یا نه بیا زنگ بزنیم به عمو استن میبل : آره یکم سر به سرش بزاریم زنگ زدیم عمو استن استن : سلام عسلیااااا خوبید ؟ دیپر و میبل باهم : آره خوبیم بابامون گفته بود اگه کارنامتون ۲۰ باشه میرید آبشار جاذبه استن با ترس : یعنی نمی آیید میبل : شوخی کردیم بابا تا نیم ساعت دیگه میایم استن : ترسیدم عسلیا خب بیاید مادربزرگ سوز هم کیک پای سیب پخته میبل و دیپر باهم : آخ جااااانـــن خداحافظ عمو استن استن : خداحافظ عسلیاا میبل : من برم شل صورتی رو آماده کنم تو هم آماده شو ۲۵ دقیقه دیگه راه میوفتیم دیپر : باشه
حالا تو معما کده شک استن : برم به فورد بگم استن : داداش دیپر و میبل دارن میان فورد : این خیلی عالیه دیپرم میاد کلی ماجراجویی میکنیم میبلم بازم میره تو کار عشق و عاشقی استن : یعنی من از دیپر برات کمترم ؟! فورد : نه کی گفته اول داداش گلم بعد برادرزاده های عزیزم استن : خخخخ باش بوی سوختگی نمیاد فورد : آره از آشپزخانه است شاید کیک پای سیب سوخته بریم ببینیم چی شده رفتیم همه جا دود سیاه بود سوز : اوهواوهواوهو ( سرفه) وای چرا سوخت استن : اینجا چه خبره؟ چرا کیک رو سوزوندین مادربزرگ سوز : کیک نسوخت فر خراب شد
استن : باید درستش کنیم من بابت یه فر دیگه پول نمیدم فورد : داداش فر کلا از هم پاشیده چجوری درستش کنیم استن : تو که همیشه یه راهی داری خودت یه لامپ ساختی که هزار سال عمر میکنه فورد : راست میگی حالا تلویزیون مادر : بابا جون بخاری خراب شده بابابزرگ : خب یه نو میخریم پسر : بابا تلویزیونم خراب شده دختر: تبلت منم خراب شده پدر : تخت منم خراب شده مادر بزرگ : کتری برقی و فر هم خراب شده بابابزرگ: خب از سرای ایرانی میخریم الان میخریم ولی پولشو سال ۱۴۰۱ میدیم ضامن هم نمیخواد تازه میتونیم سفارش بدیم با ارسال رایگان و تازه فر ، مایکروویو و گاز بدون نیاز به پول هست همه خانواده باهم : واای چه جالب فورد : چرا از اینجا سفارش نمیدیم استن : اره فر هم که مجانی است سوز زنگ بزن سرای ایرانی سوز : باشه
سرای ایرانی : الو سلام سرای ایرانی بفرمایید سوز : سلام میخواستم یه فر سفارش بدم تو تبلیغتون گفتید فر رایگان هست سرای ایرانی : بله لطفاً آدرستون رو به شماره پیامک شده ای که الان میاد بزنید سوز : آها زدم سرای ایرانی : بسیار خوب فر تا ۱ ساعت دیگه میاد از خرید شما از سرای ایرانی متشکریم خدانگهدار سوز : ممنون خسته نباشید خدانگهدار
سوز :سفارش دادم تا یک ساعت دیگه میاد فورد: خیلی هم عالی عالی استن : دوشواری هم نداری همه با هم خندیدن راوی : یه ساعت دیگه رسید و یک ساعت هم طول کشید تا فر رو نصب کنن و دوباره از اول پای سیب درست کردن و منتظر شدن تا دیپر و میبل از کالیفرنیا بیان وندی : من اومدم و باز اومدم با خوشحالی زیاد اومدم همه با هم : سلام وندی فورد : من برم چیزایی که از سفر ساحلیمون آوردیم رو جمع و جور کنم تا اون موقع دیپر و میبل هم میان استن : برو داداش خرخون
در اتوبوس دیپر و میبل: اه رسیدیم آبشار جاذبه چه هوای خوبی دیپر :آره بیا بریم معما کده شک میبل : بریم تق تق تق استن : سلام عسلیااااا دلم براتون تنگ شده بود دیپر و میبل با هم : ما هم همینطور میبل : بوی کیک پای سیب نمیاد استن داستانش مفصله اومدی تو بهت میگم فقط بگم که دوباره مجبور شدیم از اول پای سیب درست کنیم دیپر : عمو فورد کجاست استن: داره وسایلایی که از سفر اوردیم رو جمع میکنه میبل : بقیه کجان وندی و سوز با هم : سلام علیکم راوی : دیپر و میبل با هم خندیدن و رفتن تو به ابولیتا (مادربزرگ سوز) سلام کردن و رفتن تو اتاقشون
دیپر : بیا وسایلامون رو بزاریم سر جاشون میبل : باشه شل صورتی خوشحالی که برگشتی به خونت شل صورتی : خرخرخر میبل : هه هه هه دیپر : خب جمع کردیم بریم کیک پای سیب بخوریم میبل : بریم سراغ کیک استن بیاید عسلیا امادست فورد هم اومد دیپر و میبل پریدن بغل استن و فورد و اونا هم با خوشحالی بغلشون کردن میبل : یام یام چه خوشمزه استن : پرسیدی چرا بوی کیک پای سیب نمیاد راستش فر سوخت بعد یه تبلیغ سرای ایرانی اومد گفت فر بدون نیاز به پول هست ما هم سفارش دادیم دیپر : آره ما هم مبل و تخت خواب رو از اونجا سفارش دادیم تلویزیون تبلیغ سیامک انصاری بایا دیپر : باز این اومد ای خدااااااااا راستی ساعت چنده وندی : ساعت ۳ بعد از ظهره
دیپر : وای وندی تو کی اومدی وندی : خیلی وقته اومدم پسر او راستی بیا کلاهامونو دوباره عوض کنیم دیپر: ممنون بعد واسه ۳۰ ثانیه بغلش کردم بعد به خودم اومدم لپام قرمز شد گفتم ببخشید او راستی الان ضربان قلب رو میده بزن بعد بزنیم فیلیمو گیسو ببینیم استن : راست میگی اینم جم ریور خوب الان شروع میشه شد فورد : هورا راوی : بعد از دیدن ضربان قلب و گیسو یعنی ۲ ساعت دیپر ما بریم تو جنگل یه گشتی بزنیم فورد و استن : باشه
میبل : اینجارو انگار پاسیفیکا و گیدن هم اومدن استقبال دیپر : وات ؟؟؟؟!!!!! پاسیفیکا اومد یا خدا میبل : چیه مگه دیپر : هیچی تعجب کردم بریم گیدن : سلام میبل عزیز و دوست داشتنی من حالتون چطوره تو کالیفرنیا بهتون خوش گذشت دیپر و میبل : آره میبل: گیدن خوبی گیدن : آره فرشته من میبل : تو هنوزم با من اینجوری هستی گیدن : آره چیکار کنم خب ولی من دیگه اون گیدن قبلی نیستم میبل : میدونم گیدن : سه روز دیگه تولدمه میبل : پس باید یه جشن تو معما کده شک بگیریم پاسیفیکا : سلام دیپی دپیر : سلام پاسیفیکا چطوری پاسیفیکا: خوبم خب من و گیدن باید بریم موسسه پدر و مادرم بعد میبینیمتون گیدن و پاسیفیکا : خداحافظ میبل و دیپر خداحافظ دیپر : بریم میبل : آره رفتیم تو جنگل میبل : چه گلای سرخ قشنگ و خوشبویی دیپر : میبل بیا میبل چیه داداش چی مجسمه بیل سایفر دیپر : آره میبل : دیپر دیپر : صبر کن میبل : چرا دستش درازه دیپر : بیا میبل باید بریم معما کده شک پیش استن و فورد میبل : ها دیپر : نه هرگز نمیتونی بهش دست بدی میبل تو ذهنش: حالا دست بدم چی میشه اتفاقی نمیافته بزا بدم حالا الکی بعد برم بعد دستمو دادم به بیل بعد یهو ...........
تا پارت بعدی منتظر باشید کامنت یادتون نره خدانگهدار
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
کامنت یادتون نره
والا