
اینم از پارت 4 👸🎈🤭 اگه میشه تستم رو معرفی کنید اگه بازدید زیادی داشته باشه فیک های دیگه ام میزارم🤭
از کنار لبش خون میومد... همین باعث شد که بلند بگم :ا/ت چیشده... وقتی بلند این رو گفتم همه بچه ها و خودم بلند شدیم و به طرفش رفتیم... ا/ت که چهار دست و پا افتاده بود روی زمین با صدای شکسته گفت:زود بیان خونه من ... ا/ت:وقتی باهاشون در گیر شدم.. سریع به طرف خونه عضا رفتم و در رو که باز کردن گیر پام رفت و بهشون گفتم که زود بیان بیرون و داخل ماشینم بشن ... جین سریع سویچ رو گرفت و کوک و جیمین کمکم کردن که برم داخل ماشین... جیمین کنارم نشسته بود یه نگاهی به دستم کردم که داشت همینجوری ازش خون میومد و دماغم هم که پر خون بود.. ا/ت:جیمین..! جیمین:بله.. ا/ت:اون جا توی صندوق ماشین یه دستمال هست اون رو به من میدی... جیمین:الا میدم.. خم شد و دستمال رو برداشت و داد به من.. جیمین:این رو چیکار داری..؟ ا/ت:بیا کمکم کن دستمو ببندم..
وقتی این حرف رو زدم نامجون و شگا به طرفم برگشتن... شگا: ا/ت تو واقعا زخمی شدی تو باید بری بیمارستان و اگر نه خون ازت بیشتر میره... منم که وقتی افراد اون ادم ع*و*ض*ی رو دیده بودم عصبانی شده بودن چون قرار بود بازم آدم بکشه.. با عصبانیت روم رو به جیمین کردم و بلند گفتم :جیمیننن این طرف دستمال رو بگیر بزار این رو ببندم 😠.. جیمین:چرا انقدر عصبانیه ای .. باشع. جین:میشه بگی راه خونه کجاس.. ا/ت :.......( آدرس خونه رو داد ).. جین:ممنون.. ا/ت:جیمین منو ببخش یکم عصابم خورد بود که سرت داد زدم 😔... جیمین:عیبی نداره 😊... ا/ت:شگا من نمیتونم برم بیمارستان لطفا منو ببخش.. شگا:مشکلی نداره..
وقتی به خونه رسیدیم همه رو از ماشین پیاده کردم ولی وقتی خواستم خودم از ماشین پیاده بشم گیر پام رفت .. جیمین:ا/ت کمک نیاز داری بزار بیام کمکت کنم... رفتم طرفش و بلندش کردم .. ا/ت:یکم که راه رفتم تونستم ادامه بدم و از جیمین فاصله گرفتم ولی بازم لنگ میزدم چون هم کمرم و هم دستم نابود شده بود... کیلید رو انداختم روی در چ وارد خونه شدم... «خونه ا/ت حیاط بزرگی داره و خونش هم بزرگه 🎈».. جیمین:وقتی ازم فاصله گرفت دیدم که چطور لنگ میزد ولی به روی خودم نیاوردم و پشت سرش به راه افتادیم... وقتی در رو باز کرد حیاط خیلی قشنگی داشت و پر درخت و گل بود...
تهیونگ:وای ا/ت چه حیاط گشنگی داری 😀.. ا/ت:ممنون.. وارد خونه شدم و برق هارو روشن کردم خوب شد که خونه رو تمیز کرده بودم.. بچه هارو به سمت کاناپه راهنمایی کردم و نشستن... جیمین:وقتی وارد خونه شدیم خونه خیلی تمیزی داشت و خیلی بزرگ بود... روی کاناپه که نشستم راه رفتن ا/ت دوباره نظرم رو جلب کرد ولی ایندفعه بیشتر لنگ میزد.. میخواستم حرف بزنم که... جین:روی کاناپه نشستیم و داشتم بچه هارو نگاه میکردم که متوجه نگاه جیمین به راه رفتن ا/ت شدم انگار نگران بود... جین:ا/ت..! ا/ت:بله.. جین:میگم تو جعبه های کمک های اولیه داری..؟ ا/ت:چیزی شدن جین...؟ عضا:هیونگ چیزی شده..؟ جین:نه برای خودت میگم انگار دستمالی که دور دستت پیچیدی زخمش خیلی عمیقه... ا/ت:خب.. کسی بلده دست منو پانسمان کنه من نمیتونم ببندمش چون چپ دستم...؟
جیمین:دیدم همه سکوت کردن.. دستمو بالا بردم و گفتم :من میتونم .. جعبه های اولیه کجاس بگو بیارم که ببندم... ا/ت :😀 الا خودم میارم فقط من لباسام کثیفه و خونیه میشه بریم داخل حیاط... جیمین :باشه.. ا/ت:رفتم از زیر زمین وسایل رو بیارم.. درش رو که باز کردم و از پله ها رفتم پایین...
داشتم همین جوری که از پله ها میرفتم پایین پام گیر کرد به یه چیزی برگشتم نگاه کنم که دیدم گیتارو بود.. یه لحظه بغض گلومو گرفت ولی با صدای جیمین قورتش دادم ... جیمین: ا/تت نمیای.. ا/ت: الا میام .. سریع جعبه رو برداشتم و به طرف جیمین که بالی پله ها وایساده بود رفتم.. بچه ها روی کاناپه نشسته بودن ولی وقتی دیدن داریم به طرف حیاط میریم اونا هم اومدن و نشستیم روی نیمکتی که اون طرف حیاط بود نشستیم و آستین دست چپم رو زدم بالا و دستمال دورش رو باز کردم و انداختم داخل یه نایلون و اونم انداختم داخل سطل زباله.. جیمین:وقتی دستمالش رو باز کرد خیلی زخم عمیقی بود باید بخیه میدید... میگم ا/ت این زخم خیلی درد داره میتونی تحمل کنی...؟ ا/ت:این درد که هیچه 😏..«یه نیشخند از اون خفنا، کلا هرچی اخلاق خفن هست این ا/ت توی اخلاقش داره..»..
اگه کم بود ببخشید چون تو پارت بعدی سوپرایز داریم و شاید پارت بعدی رو دیر بزارم😊 لایک چون کامنت نشه فراموش 🎈👸😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
🤤🤤 عالی
🧡🧡😍