کت باگ و لیدی باگ

من این تست مثل بقیه تست ها نیست ولی بازم تستچی قبول نمیکنه تستچی ی عزیز خواهش میکنم قبول کن????????

امروز صبح از خواب بیدار شدم ساعت نه بود اصلا حال نداشتم برم مدرسه تازه امروز لوکا هم تو مدرسه ی ما اومده و من همین دیروز بود که استاد فو برام نامه نوشته بود و من صاحب جعبه شدم تیکی گفت مرینت پا بیدارم تیکی مرینت الان ندرسه ات دیر میشه ها تیکی من امروز نمیرم مدرسه

خودم رو میزنم به هواب و امروز مدرسه نمیرم خب حداقل جعبه معجزه آسا رو چک کن باشه اومدم جعبه رو چک کنم که باورم نمیشد

از زبان آدرین

پلگ پاشو دیگه آدرین نرو مدرسه امروز بمون خونه بابا حال شو ببر بیا عشق منو امتحان کن ولم کن پلگ منم میخوام برم مدرسه تو اصلا نمیفهمی برو بابا خب باشه پلگ بیا بریم تو راه بودم که

از زبان مرینت

تیکی تیکی بیا کمکم تیکی سریع اومد و گفت اوراسو ما اورا سو ما اوراسوما یهو جعبه باز شد و دوباره به حالت عادی برگشت و کل کوامی ها اومدن و بیرون و باهم داشتن میرقصیدن (مامان و بابا ی مرینت برای ۲ هفته رفتن قرار داد با یه آدم پول دار ببندن) به تیکی کفتم چرا دارن باهم میر قصن تیکی ام داشت با پلگ میرقصید نمیدونم پلگ چجوری اومده بود بعد ازنیم ساعت یه معجزه آسا ی جدید اومد که با همه ی معجزه آسا ها ترکیب شده بود و اون معجزه آسای کوامی بود کوامی خیلی خوشگل بود معجزه آساش بازو بند بود از همه ی معجزه آسا ها قدرت داشت و یه دونه بود اون با دست کار میکرد همه ی کوامی ها رفتن و پلگ هم رفت در جعبه بسته شد و

همه ی کوامی ها کشیده شدن تو جعبه و پلگ هم کشیده شد به سمت صاحب اش معجزه آسا ی جدید هم تو جعبه بود تکی گفت مرینت هر بار که یه نگهبان جدید انتخاب میشه یه معجزه آسا به جعبه ای که صاحب معجزه آسا شده اضافه میشه و اون معجزه آسا قدرتش با دسته مرینت گفت باشه تیکی و بعد گوشی ی مرینت زنگ خورد آلیا بود مرینت سریع خودش رو زد به مریضی و جواب داد از زبان آلیا

سلام دختر سلام آلیا چرا امروز نیومدی امروز لوکا اومده بود به خاطر تو ثبت نام کرده بود و وقتی تو نیومدی خیلی ناراحت شد رفت تو دست شویی که یهو آلیا جیغ زد وای نه

خب دوستان امید وارم خوشتون اومده باشه ببخشید کوتاه بود ادامه رو مینویسم با یه نظر خدایا این متفاوت بود تستچی قبول کن لطفا

ببخشید استیکر نداشت داستان رو هول هولکی نوشتم تستچی لطفا قبول کن?????????????