سلام ببخشید اون پارت رو به خاطره اینکه کامل نبود حذف کردم🙂
از زبان ن.ت# بعد کلی فک زدن ا.ت رو راضی کردم که امروز من صبحونه درست کنم بعد اماده شدن صبحونه رفتم تا بچه ها رو صدا کنم همه رو بیدار کردم جز کوک وارد اتاقش شدم اولین بارم بود واو چه اتاق خفنی داشت رفتم بالا سرش الاهی عین یه فرشته خوابیده بود😇 محو تماشاش شدم بعد چند دقیقه سرمو تکون دادم خدایا این چشمای پاکو از من نگیر بلند داد زدم کوووک کوووک کوک(درد و کوک یه روز مثه آدم منو بیدار کنید)بلند شد و روی تخت نشت دستمو کشید با بش گفتم چته؟ گفت میشه چند دقیقه اینجا بشینی؟سرمو تکون دادم و نشستم روی تخت یه جوری بهم زل زده بود که نمی تونم وصفش کنم دوست نداشتم جز من اینجوری به کسی زل بزنه یکم که گذشت گفت:مرسی و رفت که دست و صورتشو بشوره منم زود رفتم پایین دور میز نشسته بودیم و منتظر کوک بودیم کوک اومد بهش یه نگاه ریز انداختم ولی زود طوری که انگار کار غلطی کرده باشم نگاهمو ازش گرفتم[عکس اتاق کوک]
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
عه خب پس 😂😂😂😂
عالی اما ا.ت به کوک برسه جان هرکی که دوس میدهری پارت بعد و بزار افق کجاست ؟من برم محو شم خخ
عاج میشی مائده 15سالمه
ارع منم میترام ۱۵ سالمخ
اه 😒🙄
ا.تو به کوک برسون یا حد اقل جیمین یا ته ته عاشق ا.ت بشه 🙂
من فکر میکنم ن.ت یه نقشه ای داره؟😂
به حدا آخرش میرسن به هم