سلام دوستان پارت ۵ رو گزاشتم برید بخونید لایک و کامنت یادتون نره💙💜
رسیدم تهران از هواپیما پیاده شدم رفتم ساکم رو تحویل گرفتم رفتم سمت در خروجی فرودگاه داداشم رو دیدیم دویدم بغلش کردم اتوسا:سلام داداشی چطوری داداشت : سلام خانم کوچولو خوبم تو چطوری اتوسا:خوبم وا داداش تو کلا دو سال ازم بزرگتری 😐داداشت: به هر حال بزرگترم😌اتوسا:خب صبر کن من قرار بود رسیدم به ته زنگ بزنم یه لحضه وایسا داداشت:ته کیه 🤨اتوسا:تهیونگ بوی فرندم داداشت:جانم ؟؟؟؟😳اتوسا : دوست پسرم بابا ولم میکنی بزار زنگ بزنم داداشت:باشه ولی من میخوام باهاش آشنا بشم😌😎اتوسا:باشه بابا 😑 از زبان کوکی: ته رفته بود دستشویی منم داشتم شیرموز میخوردم که گوشی ته زنگ خورد اتوسا بود در دستشویی رو زم تهیونگ:بلهه؟ کوکی:ته اتوسا ویدیو کال گرفته جواب بدم؟؟؟ تهیونگ: اره جواب بده تا بیام کوکی: اوکی جواب دادم اتوسا:سلام کوکی چطوری ته کو؟ کوکی:دستشویی رفته گفت من جواب بدم تا بیاد اتوسا:اها😊
از زبان کوکی:ته رفته بود دسشویی و منم داشتم شیرموز میخوردم که گوشی ته زنگ خورد اتوسا بود به ته گفتم گفت جواب بده جواب دادم اتوسا:سلام کوکی جون چطوری کوکی:به به سلام اتوسا خانم جذاب چطوری خواهر کوچک اتوسا:خوبم هیونگ ته کجاس کوکی :دسشویی هس الان میاد اتوسا:اها راسی حدس بزن پسری که بغل دستمه کیه کوکی:امم داداشت؟اتوسا:اره درست حدس زدی داداشم آرین هس کوکی:گوشیو بده بهش کره ای بلده اتوسا:نه اینگلیسی بلده گوشی آرین:سلام آقا کوک:سلام بهم بگید کوک یا جونگ کوک آرین: باشه کوک تو عم بم بگو آرین کوک:باشه آرین کوک :اتوسا چه داداش باحالی داری😌اتوسا:بله معلومه داداشم باحال ترین برادر دنیاس😎کوک :باشه حالا عه ته اومد گوشی از زبان تهیونگ:از دستشویی اومدم بیرون دیدم کوک با اتوسا حرف میزنه کو گوشیو داد دستم اتوسا:سلام ته جونم چطوری عشقم ته:سلام بیب خوبم چطوری اون پسره کیه 😡اتوسا:معرفی میکنم داداشم آرین ته:عه داداشت خوشبختم آرین:منم خوشبختم
راسی اتوسا چرا شال سرته اتوسا: چون ایران باید شال و مانتو داشته باشیم ته : عاشق این قانون شدم خیلی خوبه دیگه کسی اون موهای خوشگلت رو جز خودم نمیبینه😎😌اتوسا:واا😐کوک:اتوسا گوشیو بده دست داداشت نگه داره لباسشو کامل ببینیم اتوسا :باش یه لحضه کوک:اوکی یه دفعه اضا اومدن تو اتاق باهاشون حال احوال کردم آرین گوشیو گرفت داشت لباسو نشون میداد که یه پسره مزاحمم شد اتوسا:ولم کن پسره ی ........برو گمشو پسره :نه بابا خانم کوچولو عصبی شده از زبان تهیونگ:داشتیم لباس اتوسا رو میدیدم که یه دفعه یه پسره مزاحمش شد داشت با پسره دعوا میکرد من داشتم از عصبانیت میترکیدم که پسره شال اتوسا رو کشید دیگه داشتم دیوونه میشدم که دیدم اتوسا دست پسره رو پیچون دوتا لگد چرخشی بهش زد پسره پرت شد زمین و لبش خونی شد اومد به اتوسا حمله کنه که اتوسا با دوتا لگد یکی به زانو و یکی به کمرش فراری داد اون لحظه احساس غرور کردم که همچین گرل فرندی دارم😎از زبان اتوسا:پسره شالمو کشید تحمل دیگه تموم شد شروع کردم به زدنش حالا میفهمم مهارت های رزمی چرا خوبه ولی شالم افتاده بود کارم با پسره تموم شد شالمو کشیدم رو سرم لباسمو مرتب کردم گوشیو از دست آرین گرفتم پسرا دهنشون باز مونده بود😳🥴قیافه پسرا بعد شروع کردن دست زدن که کوک گفت:اتوسا از کی مهارتهای رزمی یاد گرفتی تو گفتی دوساله تو ایران مهارتهای رزمی به درد دخترا میخوره اعضا مخصوصا تهیونگ همه گفتن:ماشالله خیلی خوب زدیش اوتسا:ما اینیم دیگه😎👌😁 با اعضا خداحافظی کردم و به سمت خونه رفتیم (لباس اتوسا عکس اسلاید)
رسیدیم خونه مامان در رو باز کرد مامان:سلام دختر خوشگلم چطوری اتوسا:پریدم بغلش مامان سلام مامانی خوبم تو خوبی مامان :خوبم عزیزم بیاین تو رفتیم تو بابا رو دیدم اتوسا:سلام بابا جون خوبی بابا:سلام دختر بابا خوبم تو خوبی اتوسا:خوبم ممنون مامان :برید لباساتون رو عوض کنید بیاین شام اتوسا:چشم مامان{عکس لباست عکس اسلاید} لباسام و عوض کردم اومدم شام خوردم سفره رو جمع کردیم و رفتیم خوابیدیم 😁
عکس اتوسا☺💋💋
بای عزیزانم لایک و فالو و کامنت یادتون نره 💋☺💖💖💖
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام اجی عالی بود
مرسی اجی جونم😍😍💚💚