بییییییی شرحححححح
از زبان مرینت: چشمامو باز کردم. توی یه اتاق بی انتها بودم که امیلی، مادر و آناستازیا رو دیدم (خواستم دختر باشن پس جای بابای مرینت امیلی رو دیدم) زدم زیر گریه. گفتم: م.من شکست خوردم😭 آناستازیا لطفا یکی دیگه رو انتخاب کن. راستی مادر و امیلی شما اینجا چیکار میکنید؟ مادر : قسنگم اینجا اتاق بی انتها ی زنانه و خب منو امیلی مردیم و چون اینجا مال زن هاست جا پدرت امیلی اومد. ما مردیم و آناستازیا اما برای سوال اومده.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
سلام آجی جون عالی راستی فلوت هم کردم 😉😉😉💙💙💙💙
اوکی اجی دوباره قائم کرده که ای از دست داداش تو 😂😂
اینفعه میندازمش تو حمام درو از روش قفل میکنم
این همه جا سطل آشغاااااال؟؟
خوب بود اجی الان تمام شد
خیلی ممنون آجی
نه تموم نشد حالا حالاها تموم نمیشه😂
گوشیمو داداشم برداشته این تبلتمه
ببخشید الان تموم شد؟
خیر
عالی
ممنون