میراکلس معجزه آسا قسمت‌ ۵۴

بییییییی شرحححححححح

مرینت: آوییین😱 همه رفتن تو اتاق آوین. مرینت: ن..نبض نندار..نداره بدنش ی..یخه ممث..مثل چچی ممیلرزه😭😭 دخترممممم😭😭😭😭😭😭😭 لوکا: زنگ بزنید اورژااانس😱😱 ادرین : دخخخترمم😭😭 مارک به میکائیل: داداس آبجی آلین خب نمیسه؟😢 من بدون آجی میشم؟😢😭 میکائیل درحالی که خشکش زده و داره به آوین نگاه میکنه: ن..نمیدونم داداشی اما نگران نباش باشه آجی ما قویه اون نمیتونه خوب نشه.😢 آناستازیا: همه برید کنار

آناستازیا: از همین میترسیدم😱(قابل توجه شما ژاکلین و اوین باهم خیلییییییییییی صمیمی ان) ژاکلین : بابا لوتا، مامانی لَفت و بعد از اون عمه ملینت سد مامانم و آلین و مارت و میتاییل مث داداس و آجی هام بودن. الان من بی اجی شدم؟😢 لوکا: نگران نباش زود خوب میشه. آناستازیا: خونش منجمد شده و تا کسی که منجمدش کرد اثرش رو از بین نبره اون خوب نمیشه. مرینت: کی این بلا رو سر دخترم آورددد😭😭 دریان: صاحب معجزه گر عقرب یکی از اعضای گروه دشمنمون.

مرینت: آ..آوین😞😵😴(بیهوش شد.) از زبان مرینت: آوین رو صدا زدم و همه چی تار و در آخر خاموشی مطلق شد. بیدار شدم تو آسمون بودم و از آسمون سقوط کردم به زمین. کاگامی رو دیدم بالا سرم فهمیدم اومدم دوباره به شهر تسخیر شده. کاگامی: دختر من همه چی رو دیدم. آروم باش آوین خوب میشه. مرینت: چجوری؟😭 کاگامی: یه سنتی ماسر از اون درست کن و معجزه گر رو بهش بده تا تو جنگ کمکت کنه. بعد معجزه اسای عقرب رو بردار و باهاش تبدیل شو و اثرش رو از بین ببر. الان تو این دنیا ۳ دقیق۷ است اینجایی اما تو زندگی واقعی ۳ روزه تو کمایی و هوشیاریتو از دست دادی فقط جسمته. برو تا بقیه رو بيشتر از این نا امید نکردی بیشتر هم حواستو به خودت بده.* مرینتو از پرتگاه هل داد پایین* کاگامی : موفق باشی

باباااااااااای

باباااااااااای

باباااااااااای