♥عاشقان میراکلس ❤پارت4

ی برج نشستیم و شهر رو نگاه کردیم هوا یکم سرد بود کت نوار یک پتو اورد نزدیکای غروب بود سر مو گذاشتم روی شونه ی کت خیلی خوب بود ( عکس اسلاید)

کت گفت . میای بریم کیک بخوریم گفتم : مگه کیک هم داریم؟؟؟. گفت . اره . رفتیم روی میز و خوردیم و باهم ادامه غروب رو دیدیم کیکش خوشمزه بود شکل کیکش قرمز و سبز بود ست خودمون پرسیدم : اینارو خودت درست کردی ؟؟؟!!!. گفت . غذا ها و دسر رو بله ولی کیکی رو از مغازه ی خانم و اقای دوپنچنگ گرفتم . وا باخودم گفتم که جطور من ندیدم؟؟؟

اون شب بهترین شب زندگیم بود کلی غذا خوردیم و ژله ( ژله ها و کیک کوچیک بودن ) و کیک خوریدم عالی بود . همه چی عالی بو تا وقتی که کت نوار گفت افتخار میدید . ( منظورش اینکه میای بامن برقصی) نمیدونستم چی بگم

بلاخره تصمیم گرفتم میرم شوکه شد ولی خیلی خوشحال هم شد پاشدم و باهم کلی رقصیدیم( عکس اسلاید)کلی رقصیدیم رفتیم یکم دوز زدیم تا به اندره رسیدیم من گفتم: میای بریم بستنی بخریم گفت: معلومه لیدی من . رفتیم بستنی گرفتیم یک اسکوپ قرمز با دونه های شکلات داد و یک اسکوپ شکلاتی و یک اسکوپ سبز و یک اسکوپ ابی کمرنگ تعجب کردم که ایندفعه چهر تا اسکوپ گذاشته مهم نبود رفتیم و خوریدیم خیلی خوشمزه بود

دیگه دیر وقت بود یویوم رو نگا کردم ساعت 2 نصف شب بود😰😰😰به کت گفتم : دیگه باید بریم . قبول کرد . خدافظی کردیم داشت میرفت صداش زدم واستا واستاد بهش گفتم : ممنون کت امشب بهترین شب زندگیم بود . اونم با لبخند جواب داد:خواهش میکنم من برای لیدیم هر کاری میکنم . رفتیم

رفتم خونه خودمو پرت کردم روی تخت خیلی خوش گذشت تیکی گفت : پس خوش گذشته😉😉😉😉😉 . واقعا هم خوش گذشته بود . از زبان ادرین: واییییی😁😁😁😁😁امشب خیلی خوب بود خیلی بو لیدیم رقصیدم شام خوردم و دسر و بستنی و کیک . پلگ گفت:پس فقط کممبر کم داشتین ( 😂😂😂😂😂) گفتم ول کن با

خب تمامید چطور بود امیدوارم خوشتون اومده باشه یک لطف کن و این 👇قلب سفید رو قرمز کن و یک کامنت بزار

چالش : چه جور داستانی دوست داری؟؟؟؟؟