سلام به همگی? اینم از قسمت چهارم? امیدوارم خوشتون بیاد???
از زمین بلند شد و فرار کرد. دیگر به پشت سرش نگاه نکرد.اشک ریزان فقط می دوید.نمی دانست به کجا می رود. آن قدر دوید تا به در ورودی رسید.اول نفهمید دارد چه می کند؛ فقط می خواست از آن جای وحشتناک خارج شود.بلد نبود در را باز کند برای همین با مشت به در بنفش می کوبید.و می گفت " کمک ، کمک "
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
بچه ها پارت بعدی اومد برین ببینین?
خیلی جالب بود ادامه بده ????
خیلی خوب بود فوق العادع
ممنونننن???
حتما قسمت بعد رو زود می زارم و حتما طولانی تر هستش
عاللللللللللللللللللللللللیییییییییییی ?
ممنون ???