Miraculous love 3

مرینت :امروز صبح از خواب پا شدم خیلی عحیب بود زود بود ولی روز تعطیل 😐یعنی یه بار زود بیدار شده بودم اونم تعطیل بود🙄 رفتم پای کامپیوترم تا یه نگاهی به کتاب معحزه گرا بندازم شاید بتونم ترجمش کنم 😅 ولی بعد حدود یک ساعت الکی ور رفتن با متن کتاب به هیج جا نرسیدم😑 که یهو تیکی بیدار شد😐تیکی: فکر کنم هنوز خوابم چون امکان نداره مرینت انقدر زود بیدار شده باشه 😴( داره با حالت خواب آلود میگه) مرینت : تیکی خواب نیستی من واقعیم 😐تیکی: عجیبه 😐 خوب حالا چیکار میکردی😁 مرینت. : راستش میخواستم کتاب معحزه گر هازو معنی کنم که تشد😓 تیکی: اشکال نداره مرینت مطمئنم یه روز میتونی 😁 مرینت :- حق با توئه من نباید نا امید بشم😄 که یهو یکی شرور شد😐 مرینت : هعی خدا😐( بعد از شکست آقای کبوتر 😐😂) کت : اوف اینم یه مامورت دیگه بانوی من😁میگم نظرت چیه امشب یه شام با هم بخوریم🥺 لیدی : نمیدونم راستش🤔 اره چرا که نه امروز بیکارم😁کت: واقعا 😀 لیدی : اره چرا که نه😁 پس فعلا پیشی کوچولو😁 کت:خدافظ بانوی من😍

میریم به پیش آدرین زمانی که اونده خونه... پنجه ها داخل ... آدرین: وای پلگ باورت میشه😍😍 لیدی باگ گفت امشب میاد🤩 پلگ: اره پیشرفت خوبیه چون قبلا همیشه رد میکرد😋 آدرین:- چرا صدای ملچ مولوچ میاد😐 پلگ: نمیدونم😋 .. آدرین:- پلگگ 😐 میشه لطفا تو کل اتاق پرواز نکنی و بخوری و یه جا بشینی😒 پلگ : باشه بیا بریم کممبر جونم😍 آدرین: مطمئنم پلگ جز پنیر هیچی براش مهم نی😒 پلگ: زمانی که اینو گفت یاد تیکی افتادم 🥺که چطور قلبشو شکستم😖 اه فعلا که گذشته کاری نمیتونم بکنم😢 ( بعدا خواهید فهمید چه خبره😁) میریم به شب ... آدرین: خوب پلگ😍 پلگ :- باشه بابا فقط بریم مخمو خوردی کل روز 😒 آدرین:- پنجه ها بیرون ... آدرین: خوب برای یه فضای رمانتیک 😍 یه چند تا گل رز قرمز 😍 و یه میز و حسابی چیز دیگه که باید آماده کنم🤩 برم که حسابی کار دارم😋

..راستی قراره رو تو برج ایفل گذاشتن ... تیکی :- مرینت قرارت با کت نوار دیر نشه ها ... مرینت : اخ خوب شد یادم انداختی😬 تیکی خال ها روشن. .. خوب بریم ببینیم پیشی چه کرده 😁... زمانی که رسیدم به برج ایفل یه میز خیلی خوشگل دیدیم😍دورش با شمع و گل های زر تزئین شده بود 😍ولی کت نوار اونجا نبود🤨 رفتم رو یکی از دو تا صندلی نشستم و منتظر موندم .... کت : خوب منتظر بودم با لیدی باگ بیاد که دیدیم داره از دور میاد 😋 ازوم رفتم که گوشه قایم شدم دیدیم اومد نشست رو یکی از صندلی ها که... لیدی باگ: یهو یه صدای پا از پشت دیوار اوند سریع گارد جنگی گرفتم😤 کت :- سلام بانوی من 😍 لیدی: کت تویی ترسوندیم😅 کت : منه گربه مولوس چیم ترسناکه 🥺 لیدی : از چیت شروع کنم😂 خوب چی داری برامون 😁 کت : خوب شام رو برای شما غذای چینی که شامل سوشی که حسابی از غذاهای چینی هست اوردم لیدی : وای آخرین بار فکر کنم خونه داییم همچین چیزی خوردم😍 ... اخ🤦🏻‍♂️ ببخشید یکم هویتمون تو خطر افتاد 😬 کت : اشکال نداره 😁... هوممم پس لیدی باگ حد اقل یه رگ چینی داره و از اونجایی که گفت خونه داییش خورده از مادر چینیه و از اونجایی که حتمی یه رگ فرانسوی داره یه پدرش فرانسویه😍..( بابا کارگاه 😐😂) من که همچین فردیو اطرافم ندارم 😩 ( ای خدا شفا بده 😐) لیدی : بعد شام یهو یه آهنگ رمانتیک بخش شد🤨 کت : بانوی من به من افتخار میدید😍لیدی:......

لیدی: باشه ولی همین یه بار .. کت :- همین یه بار برای من بینهایت میرزه😍‌ ... (کت و لیدی حدود ۱۰ دقیقه با هم میرقصن 😍 من اگه تو میراکلس بیداری همچین چیزیو نبینم میرم جرمیو میکشم 😤😂) کت : بعد رقص یهو دیدیم لیدی باگ داره میاد نزدیک 😨 که یهووووو.... خیلی نزدیک شده بود که یهو انگشت گذاشت رو دماغم و گفت فعلا نه گربه جون😁 و بعد رفت😍 ... کت : شاید الان نه. ولی یه روزی بلاخره میشه😍❤لیدی: بعد از اینکه رفتم خونه به خودم تبدیل شدم ... تیکی:ببینم منظورت از اون حرف به کت نوار چی بود🤨 مرینت :- کدوم حرف؟.. تیکی: همون فعلا نه گربه جون😐‌ یعنی بعدا ممکنه شیطون از کت نوار خوشت اومده😝 مرینت : راستش نمیدونم آخه کت نوار شخصیت جالبی داره بامزست و بیخال میدونی 😁 تیکی: باشه باشه😜

خوب این قسمت اضافه اوردم خیلی 😐 و. ببخشید این. قسمتو کلا کوتاه درست کردم چون بیشتر رو قراره عاشقانه دقت کرده بودم اما قسمت بعد بیشتره 😁

و یه نکته اینکه زوئی الان هست و اتفاقات درباره زوئی افتاده و همینطور اتفاقاتی که تو شانگهای و نیویورک هم همینطور 😁 و اینکه دیگه هیچی😐 خدافظ😁

❤Miraculous love ❤