سلااام دوستان حال و احوال شما چگونه است؟👋🏼👋🏼 ابن داستان از کوکی بریم سراغ داستان....
خیلیییییی خوشحال بود خیلییی زیاد یعنی بی نهایت🦭 داشتم با عشقم ازدواج می کردم امروز روز عروسی ما بود و همه دعوت بودن ( بچه ها اینجا اعضا خواننده نیستن ولی با هم مثل اعضا دوستن پس همه هست) استرس زیادی داشتم ضربان قلبم رو ۱۰۰۰ بود داشتم لباس عروسی رو می پوشیدم بعد از این که تموم شد برای آخرین بار به خودم نگاه کردم و منتظر کوکی موندم
از زبان کوکی: امروز روز عروسی بود دل تو دلم نبود تا عروس خوشگلم رو ببینم کت و شلوار مشکلم مشکلم پوشیدم و رفتم تا با هم بریم سالن عروسی ( علامت ا/ت & و علامت کوکی# راوی هم @) & در باز شد و کوکی اومد تو تا منو دید خشکش زد # وارد اتاق شدم با دیدن ا/ت خشکم زد بی نهایت خوشگل شده بود و دوباره منو شیفتهی خودش کرده بود....
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
75 لایک
😭😭😭😭💔💔💔💔💔واییی اشکاممممم
خیلی باحال
رف تو لیستمممممممم
عررررررر خیلی خوب بود🤧
خیلی قشنگ بود عالی بووود👌🏻💖