
امدیم براتون فصل ۳ آبشار جاذبه رو بهتون بگیم. توجه: این ذهنیت خودمه
در ذهن دیپر:بعد ۹ ماه برگشتیم آبشار جاذبه یادش بخیر روز اول وقتی با اون کوتوله ها جنگیدیم یا روز سامروین اون هیولا رو سوس با احمق بازی هاش شکست داد و مانه خوردن ما شد و اون دفعه که بیل رو شکست دادیم. در همین حال در ذهن میبل: برم تو جنگل اولین سنجاب که دیدم بگیرم اگه فرار کرد من قایم شم دادشم امد دنبالم بترسونمش هاها
میبل میدود تو جنگل دیپر تا به خودش میاد میبل نبود دنبال میبل میره که میرسه به بیل و میگه لعنتی ناگهان میبل دیپر رو میترسونه و دیپر فک میکنه بیله داد زد و از ترس میفته زمین بعد به میبل میگه بی مزه
میبل بلند میخنده و دور مجسمه بیل میچرخه انگار نه انگار مجسمه بیل اونجاست
دیپر میگه بیا بریم میبل در همین زمان در معما کده شک سوس میگه من میرم بیرون وندی هواست به معما کده باشه وندی میگه حله برو و خوش باش
در همین زمان در دریا استن میگه آبمیوه هارو گجا گذاشتی فورد میگه تو اتاق فرمانه استن میگه من رفتم آب میوه بخورم فورد میگه العان من باید بپرم تو آب قواصی کنم یه چیزای پیدا کنم مختصات احتمالی تاهنجاری فکنم بعد اینهمه گشتن پیدا کنیم چون همین اطراف زیادی هیولا عجیب دیدیم
استن میگه اره تو راست میگی فورد میگه بیا اینجا مراقب باش استن میگه اوف چه گیری کردیم خوب بعدا برو فورد میگه تو همین زمانا باید جولوشو بگیریم وگرنه یه جای دیگه دریا میره استن میگه همه دریا یجوره دیگه اخه چیمشه وازم بگردیم
العان میدونی تو آبشار جاذبه چه روزیه استن میگه چی شده بحث اونجا رو پیش میکشی فورد میگه روز اول تابستون یعنی دیپر و میبل میان استن حرفشو قطع میکنه آبمیوه داشت میخورد که وقتی شنید روز اول تابستون پرید تو حلقش گفت العان بهاره فورد میگه استن احمق اینجا بهاره اوجا تابستونه تو اصلا روز هارو میشماری استن میگه کی حوصله داره حالا احمق خودتی فورد میگه اوف تو ام دیگه خوب حالا من برم پایین تا ببینم درست امده باشیم.
و اینکه امدم بالا بریم آمریکا بعد اورگان و آبشار جاذبه بریم پیش میبل و دیپر برا دیپر سوقاتی دارم استن میگه تو کی رفتی خرید من ندیدم.
فورد میگه نرفتم خرید یه اون هیولا ۱۰ چشم بود کشتیم استن میگه خوب فورد میگه از داخل چشاش یه چیزی بود که با اسکن مورو کولی که ازش گرفتم فهمیدم با هاش میشه یه خمیر انرژی هستی سیاره ۱۲ در بعد ۷۲۶ ساخت که استن حرفو قطع کرد و گفت چی تو به دیپر بمب میدی ۶ انگشتی بعد فورد مگیه احمق هر انرژی هستی بمب نیست یه نیرو برا اینه که اگه بزاری روی سرت بعد بخابی پاشی انرژی نوشتنت بالا میره یعنی سریع تر مینویسی همین
در همین موقع دیپر به میبل میگه بیا از جلو مجسمه بیل رد شیم و بریم به معما کده شک دیپر یکم دور میشه و میبل به دست بیل نگاه میکنه و تو ذهنش میگه با من سلام میکنه دیپر میگه بیا بریم میبل میگه باشه العان و بعد به بیل دست میده و بعد... تا پارت بعدی صبر کنید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه ها مطئصفانه یه مشکل پیش امده ممکنه پارت ۳ زود تر از پارت ۲ منتشر شه
پارت بعدی درحال برسیه
عالی بود
خیلی خوب نسبت به بقیه داستان ها به خود انیمیشن شبیه تر بود
دست درد نکنه
من هم سعی می کنم بیشتر شبیه کنم
منم با رایا موافقم
ممنون از نظرتون
خیلی خوب بود لطفا پارت بعد رو زود بزار تا نمردم ❤
پارت بعدی درحال برسیه😘
و البته به واقعت که دیزنی که ساخته و او رفته نزدیکه
واو افرین خب علی جان بیا تو تستام اسم داستانت رو معرفی کن من بذارم برا تبلیغ و میخوای عضو گروهمون بشی
دارم در موردش فکر میکنم
خوب بود