
سلام یک داستان نوشتم امیدوارم لذت ببرید حمایت یادتون نره کیوتای من
هنوز باید تاوان پس بدم! تا کی؟ می دونی زیادی تکیه کردم ... نباید اعتماد می کردم ، زیاد روی کردم دوباره ... البته می تونم پاشم ولی خیلی بد اسیب دیدم . وای نه جک داره نزدیک می شود. - دستت رو بده به من نمی خواد خودم بلند میشم - پات خونریزی کرده لجبازی نکن میبرمت بیمارستان دلیل نمی شود چون به اون اعتماد کردی زمینخوردی دیگه به من اعتماد نکنی ،زنگ زدم اورژانس حتما باید همه چی رو توضیح بدی رسیدیم بیمارستان ، دکتر داره نزدیک میشه. جک شروع میکنه: حالش چطوری اقای دکتر؟ - حالشون خوبه چند روز استراحت کننددخون پاشان بند می ایر و به پانسمان مجدد نیاز دارنداما نگران نباشید بهبود پیدا می کنند - ممنون اقای دکتر هووووفف یک پا برام موند . وای نه جک چرا اینجوری بهم نگاه میکنه : جک چیزی شده ؟ - به من بگو چی شده از اول بگو+باید شروع کنم حرف زدن : چی بگم؟ بگم زیاده روی کردم - نمی خوام سرزنش بشنوم می خوام بدونم چه اتفاقی افتاده
همه اش از بعد رفتن مامان و بابام شروع شد شغل مامان و بابام جهانگردی باید دور دنیا را ببیند اما نمی توانند من را دائم با خود این ور و ان ور ببرند و من باید تحصیل کنم پس من را به عمو و عمه ام میسپارن جک میپرسه :- اذیت نمیشی تنهایی؟ یا دلتنگ مامان و بابات نمیشی+اولش چرا خیلی دلی بعد عادت کردم _ خب برو سر اصل مطلب + خب گفتی مو به مو بگو دارم تعریف میکنم _ اره را ست میگی دیگه نمیپرسم وسط خرفت ادامه بده
+ محیط مدرسه خیلی خوب بود درسم خوب بود دوستام خوب بودن همه چی عالی بود تا دانش اموز جدید اومد مدرسمون دستش رو طرف من اورد و گفت: سلام من ایلیام هستم با من دوست می شوی) جک شروع کرد : تو هم نشناخته گفتی بیا دوست شیم + نیاز نداره سرزنش کنی میذاری ادامه بدم یا نه ؟ _ اره ببخشید ادامه بده + منم هیجان زده گفتم :( سلام من لونا هستم از اشنایی خوشبختم بیا دوست شویم ) زینگ زینگ زینگ زینگ زینگ!!
جک گوشیت زنگ می خوره _ اره مامانم ، سلام مامان، مرسی تو چطوری ؟ دوستم حالش بده دارم کمکش می کنم ، باشه چشم خداحافظ + جک اگه باید بری برو _ نه ادامه بده + دختر خیلی خیلی خوبی بود خوشگل و همیشه یک لباس سفید تنش بود با خودم گفتم یک فرشته است باید دوستش بمونم و همیشه مابا هم تو مدر گروه بودم جک حرفمو قطع کرد _ یادمه من تو کلاست نبودم اما از این که شما دو تا چه گروهی هستید حسودیم می شد + پوز خند زدم _ همیشه دوست داشتم باهات گروه بشم و به دختر حسودیم میشد + میخندم و ادامه میدم اره یادمه به من پیشنهاد گروه می دادند اما من می گفتم ایلیام به چه ادمی اعتماد کرده بودم اون همه نقاط ضعف و قدرت من رو می دونست اما.... من نه ... می دونی وقتی به چیزی زیادی تکیه میکنی می خوری زمین ، غافل از اینکه بدونم دوست بودم _ یک لحظه وایسا اینا رو همه می دونم بگو چی شد اسیب دیدی + داشتم با ایلیام به مدرسه میرفتم یادته صبح باران میومد _اره یادمه + معلوم شد دختر ویرانگر می تونه همه چی رو کنترل کنه _ چیییییی ؟؟؟؟؟
یهو چیزی حرفم را قطع کرد _ جرم تو خیلی سنگین + صاحب و نگهبان فرشته ها بود باید اعتراف کنم من یک فرشته ام اه از اونجایی فرشته شدم که یک ماشین داشت می خورد به یک بچه و من نجاتش دادم از اون موقع من فرشته شدم باید یک کاری کنم : می دونم من گناه بزرگی مرتکب شدم _ چطور می خوای جبران کنی + می شود به من زمان بدید ، یهو همه چیز بر می گرده به حالت عادی اما..... امااا .... جججج....کککک...جکککک کجاست ؟ با ان پایم سریع از جام پاشدم و تو بیمارستان دنبال جک کشتم هیچ کس تو بیمارستان نبود جک؟ جکککک؟؟ _ ببین کی تنهاست + نگاه می کنم دور و اطرافم
کسی نیست ولی صداش رو می شنوم : از جونم چی می خوای _ هیچی اومدم یک قولی رو یاداوری کنم + اطرافم رو نگاه می کنم متوجه می شوم که ایلیام با صدای نازکی می گوید _ دلت برام تنگ نشده؟ یادت نرفته قول دادی دوست باشی؟ + خیلی حقه بازی ، من یک فرشته ام تا یک هفته دیگه ناپدید می شوم اما قبل از ناپدید شدنم ارزد پی کنم تو هم نابود شی _ هه هه هه چه خوش خیال همانطور که فرشته ها عالمی دارند شیاطین هم عالمی دارند اگر تو ارزو کنی من نابود شم اون وقت این تویی که به شیطان تبدیل میشی و من هم ارزو می کنم تا اخر دنیا زندگی کنی + یهو هیچی نمیفهمم و فقط تاریکی میبینم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدو بزار
تا اینجا عالییی😘