
اینم ادامه ی پارت Miraculous C امیدوارم لذت ببرید (عکس این پارت عکس آلیس است)
گفت درست میگی من کاگامی هستم گفت:آدرین وقتی میری با مرینت،مرینت باید بمیره گفتم نه که داشت کم کم آمپول رو به مرینت تزریق میکرد داد زدم نههههههه پرستار اومد و کاگامی رو بردن یکی از پرستارا گفت به خانم دوپنچنگ چیزی هم تزریق کردن؟ گفتم بله پرستار نبض مرینت رو گرفت یهو داد زد بیاین کمک گفتم اتفاقی افتاده؟ گفت این دارو مثل سم عمل میکنه ونبض و قلب رو از کار میندازه
وقتی همه ی پرستارا رفتن یکی دیگه اومد و به من سرم وصل کرد و بعد رفت داشت خوابم میبرد که صدای دینگ دینگ ضربان قلب مرینت شد دینگـــــــــــــــــــ
مثل یک کابوس بود پاشدم برم بیرون که دیدم در قفله کاگامی گفت : اگه میخوای بیای بیرون باید معجزه گرت و بچه ها رو به من بدی گفتم غیر ممکنهگفت پس فعلانا زندانی میمونی ? داد زدم کمک کمک یهو یک پسره اومد و گفت اجازه دارم خانم توروگی کاگامی رفت کنار و اون پسر اومد و گفت:اگه اینو میخوای تا ابد زندانی میمونی
صداش خیلی آشنا بود ولی یادم نمیومد کی بود(به دلیل پاک شدن حافظه) گفتم:جنابالی؟گفت واقعا آدرین منو یادت نمیاد؟ گفتم نه گفت: منم فیلیکس پسر خالت بهترین پسر خاله ی دنیا
یهو پرستارا داد زدن مرد خیلی ترسیدم با صندلی درو شکستم و رفتم بیرون یهو یک جنازه آوردن بیرون من شروع کردم به بلند گریه کردن پرستار اومد و گفت آروم باشم گفتم چجوری گفت همسر شما حالش خوبه ایشون یک بیمار دیگه بودن همسر شما الان حالش خوبه خوبه گریه نکنید
از زبون بچه های توخونه (الکساندر و آلیس و جودی)
ما داخل خونه نشسته بودیم ۲ روز کامل بود از پدر و مادرمون خبر نداشتیم خیلی نگران بودیم از زبان الکساندر: جودی و آلیس مخصوصا جودی خیلی گریه میکردن هر چی به مامان و بابامون زنگ میزدیم جواب نمیدادن خودمون یاد گرفته بودیم غذا بپزیم و از پس خودمون بر بیایم ولی دوری از پدر و مادرمون برامون سخت بود چند دقیقه بعد آلیس اشکاشو پاک کرد و گفت: بیاین معجزه گر هامون رو بپوشیم و بریم پدر و مادرمون رو پیدا کنیم همه معجزه گر هامون رو پوشیدیم ولی آلیس به جای اینکه معجزه گر روباه رو بپوشه ست تیرکمون بازیشو پوشید(کلاس میرفته)یک لباس بنفش زیبای بلند و یک گیره هم زد(عکس این پارت) معجزه گر روباه رو هم داد به جودی و جودی از معجزه گر ترکیبی استفاده کرد
همگی با کمک هم اول رفتیم شرارت ریو رو خنثی کردیم بعد هم معجزه گر مایورا رو برداشتیم به حالت عادی برگشتیم و رفتیم بیمارستان رفتیم داخل دفتر بیمارستان معاون اونجا گفت کمکی از دستم بر میاد گفتیم خانم و آقای آگرست اینجان؟ گفت شما بچه هاشون هستین؟گفتیم بله یهو فیلیکس اومد جودی و آلیس رو گرفت و بعد کاگامی منو گرفت مارو بردن به یک اتاق و به صندلی بستنمون آلیس توی جنگ صدمه دیده بود و گوشه ی چشمش زخم بدی بود چشمامون رو که باز کردن پدر و مادرمون رو دیدیم مادرمون حالش خیلی بد بود خیلی بد زربه خورده بود به ما اجازه نمیدادن نزدیک پدر و مادرمون شیم جودی و آلی که اینقدر گریه کردن که داشتن میمردن
الکساندر با ساعت هوشمند به پلیس زنگ زد و برای پلیس لکیشن فرستاد پلیس ها اومدن کاگامی و فیلیکس رو بردن و بعد مارو باز کردن ما پریدیم بغل پدر و مادرمون مرینت اصلا حالش خوب نبود خیلی درد داشت دستش و دلش خیلی درد میکرد مادر و پدرمون برامون ماجرا رو تعریف کردن ما هم همینطور مامان خیلی ناراحت شد که جودی هم زمان از دوتا معجزه گر استفاده کرده بعد الکساندر گفت:جودی معجزه گر طاووس رو بده بابا جودی:معجزه گر دست من نیست دست آلیسه آلیس:دست خودته الکساندر الکساندر: وای بچه ها ما یک معجزه گر رو گم کردیم دعا کنید آدمی که معجزه گر رو پیدا میکنه آدم بدی نباشه...
میخوام دوباره حدس بزنید اون کسی که معجزه گر رو برداشته کی هست؟ نظرات رو کامنت کنید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه های مرینت و آدرین این موقع چند ساله هستند؟
این که عکس آلیس نیست مرینته
سلام واقعا ببخشید که Miraculous E دیر شد هنوز تستچی بعدی رو تایید نکرده?
سلااام
من یک نویسنده خوبم یعنی تو بلاگفا چند نفر گفتن من اونجا کلا 9 تا دنبال کننده داشتم و نظر میدادن ولی فکر میکنم اگر بتونم تو تستچی تست بسازم خیلی بهتر بشه اگر میشه لطفا یکی بگه چجوری از خیلیا پرسیدم چیزی نگفتن مراحل هم کامل ننوشته خب تستچی لطفااا یکی کمک کنه من الان100 تا داستان نوشتم
2 نمی یاد باحاله بقیه ش من سکته کردم 2 رو درست کن!!!!
خیلی خوب بود ولی تا ۲۰ قسمت کشش نده تا قسمت ۱۰ ادامه بدی عالیه بنظرمن کلویی معجزه گر رو پیدا میکنه
لایلا
لایلا برداشته
سلام جالب بود و فکر کنم کاگامی یا فیلیکس معجزه گر رو برداشته
چرا همه شما نویسنده ها اصرار دارین که کاگامی و لوکا و کلویی و ... شخصیتای بدی هستن؟ ? توی خود کارتون از رفتارای کاگامی معلومه که برای مرینت و لیدی باگ احترام قائله اما توی همه داستانا شماها کاگامی و لوکا رو آدم بده نشون میدین :/
دقیقا...تازه کاگامی تو قسمتای آخرش گفت که مرینت رو به عنوان یه دوست،خیلی دوستش داره...چرا واقعا؟؟؟گنا داره╥﹏╥(T⌓T)
دقیقا درسته
تازه کاگامی خودش گفت با مرینت و لیدی باگ دوسته