سلام ببخشید که دیر شد گوشیم خراب بود🤕🤕 و اینکه تا چند موقع دیگه نمی تونم بیام ولی تا پارت ۱۰ داستان رو گذاشتم
از زبان ا.ت:
از وقتی با بی تی اس و ن.ت آشنا شده بودم کابوسام کمتر شده بودن وقتی اون آدم که قطعا یک نفر از خوانوادم بود رو توی خواب می دیدم بهش میرسیدم من فقط چهرش رو نمی دیدم نمی دونم از کجا و کی این کابوس ها شروع شده ولی میدونم که کم کم داره به پایان میرسه صبح از خواب بیدار شدم رفتم دوش گرفتم لباسام رو پوشیدم و اومدم بیرون ن.ت هنوز خواب بود به چهرش زل زدم انگار سالها بود که میشناختمش🙂
دوست داشتم تا ابد باهاش باشم[عکس ن.ت وقتی خوابه ولی تصور کنید که روی تخت های توی عکس اون پارته]
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
ارتیم خوبه عالی بود
عالی
دنبالی بدنبال پلیزززز