سلام دوستان این داستان من هستش فکر نکنم خیلی خوب شده باشه لطفا نظر بدید اگه که خوبه ادامش بدم اگه نه یا ادامه ندم یا بگید چطور ادامش بدم اسمش چطوره؟؟دوستان لطفا لطفا نظر بدید?ممنون♥️♥️♥️♥️♥️
امروز بد ترین روز عمرم بود آدربن خیلی واضح با کاگامی وارد رابطه شده بود?و من ، من دیگه هیچ کاری از دستم بر نمیومد به تیکی گفتم ببین تیگی دیگه نمیخوام حتی به ادرین بگم که دوسش دارم?تیکی گفت اخه چرااا ?گفتم اون الان عاشق کاگامیه دیگه درسته گفت اره گفتم پس نمیتونه هم زمان عاشق منم باشه منم بهش نمیگم تا عذاب وجدان نگیره ??بزار من توی بدبختیه خودم بمونم ??
تیکی حرفم رو تایید کرد و گفت زندگی پر از سوپرایزه اما هرچی سر زمان خودش?من هیچوقت منظور این حرفشو نمیفهمیدم?خب بگذریم....تیکی: مرینت دقیقا تا ۳ ساعت در حال گریه بود??دلم براش میسوخت ولی کاری از دستم بر نمیومد ???
تازه اگر هم نمیخوابید هنوز هم گریه میکرد صورتش از بس پر از اشک بود خیس خیس بود دست گزاشتم روی سرش دیدم که تب کرده حس خیلی خیلی بدی داشتم?با خودم گفتم الان ساعت ۳ شبه کسی هم که این موقع اکوما تایز نمیشه پس رفتم پیش پلگ??من پلگ رو محکم بغل کردم و کلی گریه کردم???
و قضیه رو بهش گفتم پلگ گفت نگران نباش قند عسل کاری از دستت بر نمیاد ?☹️الکی خودتو اذیت نکن??یکی زدم تو سرش و گفتم به لطف صاحب تو حال صاحب من از صد جا داغونه?☹️?پلگ هم کمی جدی شد و گفت منم میگم ادرین به صاحب تو خییلییی بیشتر میاد تا به این سوسک ژاپنی گفتم منظورت از سوسک ژاپنی کاگامیه دیگه؟؟??اره دیگه پس کی؟??☹️
گرم حرف زدن با پلگ بودیم که یهو ادرین اومد??و گفت تیکیی؟؟؟ من گفتم دیگه باید برم ?ادرین گفت نه وایساا ?با اصبانیت تمام گفتم چیه؟ ??ادرین گفت تیکی تو چت شده اخه ؟؟؟می خواستم بگم تو دل مرینت رو بد جور شکوندی که یهو بجای مرینت از دهنم هباب اومد بیرون?
بعد ادرین گفت من قلب کی رو شکوندم تیکی صبر کننن?️تیکی رفت و منو با کلی سوال توی ذهنم تنها گذاشت ☹️پلگ هم از ترس اینکه باز خاستش نکنم خودشو زد به خواب??تو فکر حرف های تیکی بودم که یهو خوابم برد???
صبح وقتی از خواب بیدار شدم جوری تعجب کردم که تاحالا نکرده بودم قیافه من?همه چیز قاطی پاطی شده بود من میدونستم کسی اکوماتایز شده اما کی تا این حد از دستش برمیومد فورا تبدیل شدم دیدم لیدی باگ ۲۴ بار زنگ زده?رفتم از خونه بیرون دیدم لیدی باگ اونجاس ، سر برج ایفله سریعا خودمو رسوندم اونجا دیدم کسی هم که اکوماتایز شده ووپیناس که یعنی همون لایلا با خودم گفتم اوف ما چقدر باید از این دختر بکشیم خب????بعدش هم که فهمیدم این ووپیناس خیالم راحت شد چون چیزایی که یکم پیش دیدم همش توهم بوده??رفتم یکم جلوتر پیش لیدی باگ اون گفت کجایی پس چرا اینقد طولش دادی?
ازش معذرت خواهی کردم و شروع به جنگیدن کردیم سر برج ایفل بودیم که یهو ووپینا ، لیدی باگ رو هل داد پایین ?من سعی کردم کمکش کنم دستش رو گرفتم که دیدم گوشواره هاش دارن فلش میزنن??????که یهو?????????وای خدای من .... م..م..مرینت????اون م..م.مرینت بود و هویتش هم لو رفت??البته فقط برای من چون ووپینا فقط هلش داد و رفت(ولی اخرش کرم خودشو میریزه نگران نباشید)من گفتم :مرینت ??مرینت گفت نه به من نگاه نکن?️?گفتم مرینت ببخشید اما دیگه خیلی دیر شده
مرینت:یهو دیدم ادرین داره میاد سمت ما ( دوستان مرینت هنوز اینجا از برج ایفل اویزونه) ادرین تو.. تو اینجا چیکار میکنی اخه?بعد یهو دیدم ووپینا اونو هل داد از برج ایفل پایین ????نههههههههههههههخهه ادریننننننن نهههههه???من درحالی که خودم آویزون بودم دست کت رو ول کردم تا ادرین رو بگیرم ??کت گفت بانوی منننن نهههههههههه اینکارو نکن اون فقط یه توهمههههه??ولی من اصلا یادم نبود که الان مرینتم و لیدی باگ نیستم?
دوستان لطفا لطفا نظر بدید که بدونم ادامه بدم یا نه ممنون?♥️
اگه که نظر هاتون مثبت باشن قسمت های بعدی رو با فاصله کم میزازم براتون امید وارم خوشتون اومده باشه ?♥️
دوستون دارم و اینکه اگر قرار باشه بعدی ها رو بزارم زیاد تر میزارم ممنوننن♥️♥️♥️♥️♥️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عزیزم من همیشه خواننده ات میشم
عالی بود حتما ادامه بده 😘😘😘😘😘😘
منتظرما😍😍😍
هی دختر خانم یا آقا پسر هرچی این اسم اول اسم رمان من بوده اسمش رو عوض کن😡
نمی دونم چراا ولی اسلاید اخر به جایی که گریه کنم و اینا من داشتم از خنده میمردم ?????اتقدر خندم گرفته بود که نکووو
سلام کسی میدونه چجوری تستی رو ک ساختم پاک کنم؟اصلا امکانش هست؟؟
چرا از اسم رمان من کپی کردی 😡 اسمش رو عوض کن
بچها متاسفم که اینو میگم لطفا منتظر داستان های من نباشید من ۴ باره میزارم قسمت بعدیشو ولی به دلایل مختلف همش میگه عدم تایید از داستان های قشنگ دیگه لذت ببرید و منتظر این داستان نباشید ?♥️♥️ممنون♥️?
چه ادمه با شرفی افرین کامل افرین ????????ولللی من منتظر داستانتم به خداااا همه ی داستات های میراکلسی رو توی تستچی خوندم همشونم دیر به دیر می زارن تروو خداا تو دیگه دیر نزار منم هی عدم تایید می خورد تست تام وای خب هی سیع میکردن بهتر بنویسم که تستچی هی عدم تایید نزنه ??????????
دوستان متأسفانه الان تستم رو رد کردن مجبورم دوباره بزارمش امیدوارم تا فردا تایید بشه
بچه ها دوباره ردش کردم ?عیب نداره از داستان های دیگه لذت ببرید منتظر داستان من نمونید♥️?
بچه ها پارت دوم رو ۲۰ ساعته که گذاشتم هنوز در حال برسیه?????
واقن انتظار این نظراتو نداشتم????قسمت بعدیرو نوشتم تا فردا میزارمشششش مممنوننن???????
سلام خوب بود بعدی
♥️ممنون