13 اسلاید صحیح/غلط توسط: دانیال انتشار: 3 سال پیش 26 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام...😐چیه برو داستانو بخون دیگه.
دیپر توی ذهنش:دو روز از موقعی که اومدیم اینجای عجیب میگذره.مرد عنکبوتی و اون چهارتا که اسمشونو یادم نیست برگشتن و یه عضو جدید به اسم کاپیتان آمریکا اضافه شده. خودش که میگه از قبل عضو انتقام جویان بوده توی اون مدتی که نبوده داشته....ویل:آهای دیپر چی تو ذهن خودت بلغور میکنی😐.دیپر:گفتم که ذهنمو نخون.فورد:دروازه چهاردهم هم بسته شد.مرد آهنی:شاهکار کردیم😂.دیپر تفنگش را برداشت و به دروازه دیگر شلیک کرد و دروازه بسته شد.
یک پورتال پشت میبل باز شد،یک مرد سرش رو از پورتال در آورد و گفت:عالییییییس،شیرشو بدم دوغوشو بدم مائ....میبل:کوفتشو بده😠.بعد با یک ماهیتابه زد تو سر مرده.میبل:دیگه نبینم تبلیغ عالیسو بدیییی.دیپری اونو بده من.دیپر تفنگ رو داد دست میبل و ایشون پورتال رو بست.یک دروازه باز شد و یه غول4متری لخت وارد شد.تور:کپ مواظب باش.کاپیتان سریع جاخالی داد و سپرش رو پرت کرد سمت غول.سپر کاملا دماغ غول رو برش داد ولی غول سریعا خودشو ترمیم کرد.
هالک:هالک داغون میکنههه.هالک با یک ضربه به گردن غول،او را نابود کرد و پرتش کرد به دنیای خودش.ویل:ایول داری گنده بک👍.بعد سریع دروازه را بست.تور به سمت ارتش اسکلت ها رفت و همه را ناکار کرد.(هرکی به کاری مشغول،پولی رو بنداز تو کشکول😂😂).(یک ساعت بعد)فورد:بیست و دو تا رو بستیم😩.کمرم درد گرفت.بعد یک ملخ غول پیکر به سمت آنها حمله کرد.دیپر:تو چی میگی؟!دیپر چراغ قوه اش را در آورد و به سمت ملخ گرفت،ملخ کوچک شد.کپ:دیگه غروب شد،بنظرم برگردیم.میبل:من که موافقم.
پیام های بازرگانی...در این مدت تور به آزگارد میرود تا خرابی های آنجارا درست کند...
همه به برج بگشتند.استارک روی مبل نشست و گفت:حس میکنم این کارهامون بیهوده اس.بنر:چرا؟استارک:آخه معلومه چون فردا بازم همون پورتال ها باز میشه.میبل توی ذهنش:یعنی بازم عالیس....فورد:مگه اینکه منبع اصلی رو گیر بیاریم.استارک:ولی بیل کجاست؟ما هنوز ازش خبری نداریم.بنر:من میگم یه رادار درست کنیم که رد موجودات ماورائ الطبیعه رو بگیره.استارک:همین کارو میکنیم.تو نمیای؟فورد:چی؟آره میام ولی اولش باید به استن سر بزنم ببینم حالش بهتر شده یا نه.
دیپر:خوب،(در حال نوشتن جورنال چهارم)این غول به ارتفاع چهار متر لخت بود و سر بزرگی داشت،مثل اینکه سریعا خودشو ترمیم میکنه فقط باید ضربه محکم به پشت گردنش بزنیم تا....میبل:هی دیپر بیا این بازیه رو بکنیم خیلی باحاله...آخ جون پنج تا امتیاز گرفتم😄.دیپر:خواهری کار دارم وایسا.میبل:بابا اونو بازم میتونی بنویسی.دیپر:خوب،باشه اومدم.دیپر دسته ی بازی را گرفت.آنها شروع کردند به بازی تا اینکه(ربع سایت بعععععدد)دیپر:من دیگه چشمام درد گرفت.دیپر بلند شد.میبل:لذت باختوندن غول مرحله آخر رو از دست دادی.عه این چیه؟دیپر برگشت و به مانیتور نگاه کرد.صفحه سیاه شد و بعد یک جمله با رنگ قرمز نوشته بود:م ا ی م م ر ا د.دیپر سریع دفتر و خودکارش رو در آورد و جمله رو نوشت.کمی که دقت کرد شوکه شد.میبل:چی شده.دیپر:زود باش باید به بقیه خبر بدیم😨.
فورد به سمت اتاق استن رفت و صدای داد از آنجا شنید.فورد:استن حالت خوبه؟استن:سرم،سرم،داره درررد میکنهههه.فورد:بذار بیام تو.استن:نه نیا تو آآآیییی...هههه....فورد در راشکست و وارد شد.فورد:دیوونه شدی چرا درو قفل کردی.استن با نیش باز به سمت فورد.فورد:چیزی زدی؟جواب منو بده.استن جلوتر رفت و یقه ی فورد را گرفت.فورد با تعجب نگاهش کرد و گفت:بیل؟
بستن(بیل+استن):از دیدن من خوشحال شدی شش انگشتی😈؟هاهاهاهاهاهاها.فورد:به هیچ وجه😑.بستن،فورد را به گوشه پرت کرد و فورد بیهوش شد.دیپر و میبل:یه خبر بد،بیل سایفر برگشته😱.بستن:عه جدی؟بستن از راه دور یک آباژور را به سمت دوقلو ها پرت کرد.دیپر:مواظب باش.هردو جاخالی دادن ،ویل و کپ سر رسیدند.ویل:چی شده؟میبل:بیل اومد.ویل:آهان😕.بعد رفت یک گوشه.کپ:آها چیه؟تو تنها کسی هستی که زورش به اون میرسه....ویل:دوست ندارم با اون در بیوفتم،خیلی اذیتم میکنه و برام قلدر بازی درمیاره.دیپر:هیچی پس،باید خودمون بریم.استارک و بنر سر رسیدند.استارک:چی شده؟چرا استن چشماش زرده؟دیپر:چون بیل تسخیرش کرده.بنر:پس بیل سایفر اینه.
بستن:هاهاها،اینجا هیچ حصاری نیست،من آزادم،همه جهان مال منههههه.مرد آهنی:(چه زود لباسشو پوشید😕)زود قضاوت نکن.مرد آهنی دستش رابالا برد و به بستن شلیک کرد.بستن جاخالی داد و به چاقویی که کنار ظرف میوه خوری بود نگاه کرد. او چاقو را برداشت،به سمت میبل رفت و چاقو را زیر گردنش گرفت.بستن:از اینجا برید وگرنه....میبل:ولم کن زرد زشت.
همه عقب عقب رفتند.بستن میبل را به گوشه ای پرت کرد.کپ داشت آماده حمله میشد که دیپر گفت:نه وایسا،اگه اونو بکشی عمو استن هم میمیره.کپ:ویل که ترسوعه،بیل داخل بدن استنه، چکار کنیم پس.ناگهان یک صدا گفت:من میدونم😈.(آهن ورود کین پخش میشود)سپس زنجیر های آتشینی دور بستن بسته شدند و کیل از پشت بستن ظاهر شد.ویل:کیل؟مرد آهنی:کیل کیه؟ویل:اون یکی داداشمه.دیپر:دیگه بازم هست؟ویل:پانصد و دوازده تا دیگه آبجی داداش دارم.(سایفر مادر چی میکشه😥)بستن:من از تو نمیبازم کیل.بستن زنجیر هارا پاره کرد و بشکن زد.بنر:این الان چی کرد؟میبل:یه دردسر دیگه درست کرد😐.همه به سمت پنجره رفتن.یک دروازه بزرگ بود.
کیل:خالص سازی جسم.بستن:آی آی آی چیکار میکنییی.کیل به پشت استن دست زد و به زور بیل را از بدنش کشید بیرون و سریعا بیل را داخل قفس گذاشت.میبل:عمو اسی!استن:آه، چی شد؟اینجا چه اتفاقی افتاده؟دیپر:عمو اسی برگشت؟میبل و دیپر استن را بقل کردند.استن:عسلیا چیزی شده بقلم کردین؟دیپر:بیل تورو تسخیر کرده بود.و به قفس اشاره کرد.ویل:بچه ها،بیاین😓.همه به سمت پنجره رفتند.از داخل دروازه سیل زامبی بود که به سمت نیویورک میریخت.
استن:به چیز رفتیم.بنر:نفوس بد نزن.مرد آهنی:بریم زامبی هارو نابود کنیم.بیل:هاهاها،شما هیچوقت در برابر ارتش من نمیتونید مقاومت کنین😈.چ چی...نه نه نهههه.کیل:بیل رو بگیرید.ولی دیر شده بود،بیل ناپدید شد انگار که توسط چیزی کشیده میشد.دیپر:پس اینم یه قطعه از بیل بود و خودش نبود.ویل:شما آبشاری ها هم توی وجودتون ذره ای از بیل سایفر مونده،بیل میدونسته که قراره بمیره،برای همین خودش رو مثل ویروس وجودتون رو هم گرفته،پس مراقب باشید.میبل:عینهو کروناس😑.استارک:الان مسئله بزرگتری داریم.دیپر:این مسئله ی بیل هم مهم چون اگه بیل تمام پاره های وجودشو😐جمع کنه قدرتمند تر از اون موقعی میشه که هست.کیل:من مواظب و دنبال بیل هستم،شما برید به زامبی ها برسید.ویل:اگه مامان اینجا بود همچی راست و ریست میشد.بنر:عه مگه مامان هم دارین!
این داستان ادامه دارد.راستی این داستان جواب چالش((اون انسان کیه)) بود.بگین که حدستون درست بود یا نه؟
13 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
پارت بعد رو نمینویسی ؟؟؟؟؟؟؟