
دوست من امیدوارم که خوشت بیاد❤💫❤💫 اممممممم سهون قراره شیطون بشه تو این پارت بریم دریابیم پسرمو🙃
از زبان سهون..... ۵ ماهه که از اون شب میگذره. هر شب با هم میرفتیم بیرون. اما صبر میکردیم تا کاملا هوا تاریک بشه بعدش منم ماسک و عینک میزدم و کلاه سرم میکردم😂😂عین دزدا یا فراریا😂😂 اما جین هو راحت بود. خیلی کیوت بود. اولش ازم خجالت میکشید. خیلی زیاد حرف نمیزد یا هر وقت میبوسیدمش و بغلش میکردم قرمز میشد. اما خوب کم کم عادت کرد. حالا دیگه خجالت نمیکشه. تازه با وی وی هم دوس شده. زیاد بردمش پیش پدر مادرم. با مادرم خیلی صمیمیه. (من یه جا خوندم اسم برادر سهون مینهوعه لطفا اگر اسم داداشش چیز دیگه ای بهم بگین تا اسمشو عوض کنم😘)
با مینهو هم رابطه ی خوبی داره. همینطور با زن داداشم همسر مینهو(نمیدونم داداشش زن داره یا نه . اینم لطف کنین اگر زن نداره بگین🤦🏻♀️😁). منم خیلی با پدر و مادرش صمیمی شدم. پدر خیلی مهربونی داره و من خیلی دوسشون دارم. از اونجایی که جین هو تک فرزنده خانوادش به من میگن پسرم.🙂 کلا همه چی خوبه. فقط میمونه طرفدارام که میخوام بهشون بگم و اینکه ما فعلا دوستیم . درسته خانواده هامون میدونن اما خوب هنوز نرفتیم خواستگاری😁
جین هو: داشتم درس میخوندم که یهو دیدم یکی از پشت یه چیز یخ رو زد رو لبام برگشتم تا ببینم کیه که دیدم اقا سهون خیلی زیبا وایساده داره میخنده. جین هو:😠😠سهون اخه این چه وضع اومدنه هان؟؟؟نمیگی من زهره ترک میشم؟؟ اگه سکته میکردم میوفتادم میمردم خوب بود؟؟؟اخه هنوز اونقد هوا گرم نشده که بستنی خریدی که....... وای توت فرنگیه🤩🤩 سهون:😂😂😂 چیشد؟؟؟ 🙃 جین هو: عخشم. خوش اومدی . خیلی خوش اومدی . اصا تو هر طور دوس داری بیا باشه؟؟
فقط لفطا لفطا اون بستنی خوشمزه ای که دستته رو بده من یکم ازش بچشم. خیلی نمیچشم قول میدم فقط یکمشو بخورم . کوشولو میخورم باشه؟؟🥺🥺(خودشو لوس میکنه) سهون : نخیرم الان هنوز اونقد هوا گرم نشده که بستنی بخوری😂😂 جین هو: چرا بابا خیلی گرم شده هوا. باور کن. سهون: نه بابا!!! اگه راس میگی پس چرا تو این گرما تیشرت و شلوار پوشیدی بیبی؟؟ جین هو:😳😳😳پس چی بپوشم هان؟؟؟ سهون: چمیدونم. مثلا دخترا وقتی گرمشونه چی میپوشن؟؟
جین هو: خوبببببب سارافون یا دامن و بلیز یا تاپ و شلوارک و اینا دیگه. سهون:😃مورد اخریه خوبه. اگه واقعا هوا گرمه و بستنی میخوای برو بپوشش😎😎 جین هو: سهوووووووووووننننننننننننننن. سهون: به به چه بستنی خوش مزه ای😋😋😋😋 واقعا خیلی خوشمزه است. به به توش سس کاکائو هم هست..... به به....... بعضیا دلشون بسوزه. خیر سرم نامزد بعضیام. اونوخ بعضیا عین خیالشونم نیس. 😎😎 منم عین خیالم نیس که بعضیا بستنی توت فرنگی دوس دارن. 🍨 همشو میخورم خودم. به من چه که بعضیا دوس دارن اخه. بهتره همون بعضیا هم اینطوری نگاه نکنن به بستنی. بعضیا اینطوری خودشونو لوس نکنن لطفا از بستنی خبری نیس. اگه بستنی میخوای برو بپوشش😎😎 من الکی به بعضیا نمیدم بستنیمو
جین هو: سهون اخه تاپ شلوارک؟؟😳😳 سهون: البته. جین هو: ای خدااااااااا اصا تو هنوز دوس پسرمی نمیخوام بده به منم بستنی اخهههههههههههههه. سهون : کی گفته من دوس پسرتم من نامزدتم . جین هو: ما هنوز حلقه هم ننداختیم. سهون: خانواده هامون میدونن همین کافیه. این یعنی نامزدیم😎 به هر حال یا کاری که گفتم رو میکنی و بستنی رو میگیری و تا تهشو میخوری یا میشینی به من نگاه میکنی و غصه میخوری. اگرم وقت کردی لطفا در دهنتو پاک کن. بستنی خشک شد بهش(جین هو میره پاک کنه در دهنشو که سهون میکشتش) بیخیال خوشگله نمیخواد بیا اینجا ببینم تورو . (بعدم لباشو میزاره رو لبای جین هو و بستنی رو لباشو لیس میزنه . بعدشم لباشو مک میزنه و با صدای قشنگی لباشو ازش میکنه)
حالا برو لباس خوشگلتو برا عخشت بپوش بیبی😎😎 بپوش تا کیفتو کنم بدو کوچولو. جین هو: وای خدااااااا از دست تو . اخه اگه تو این زبونو نداشتی چیکار میکردم من😃😃 باشه بابا میپوشم ولی بستنی رو ازت میگیرمااااا باشه؟؟ سهون: باشه بابا کلش مال خودت😎😎(جین هو میره و تاپ و شلوارک مشکی خوشگلشو میپوشه. پوست سفیدش میدرخشید تو اون لباس . پاهای بلندش بیشتر خودنمایی میکرد. تازه فهمید چرا سهون میگفت باید اون لباسا رو بپشوی. خندش گرفت. بعدشم رفت پیش سهون.) جین هو: بفرمایین خوبه؟؟؟ سهون:😳😳اووووفففففف خدایا چرا تا حالا خوشگلیاتو رو نکرده بودی ها؟؟؟ بیا بغلم ببینم بیبی خوشگلم. جین هو: وای سهون نه. نکن دیگه. سهون : جیو نکنم بیا بغلم گوگولم. جین هو: نخیر اول بستنی.🍨🍨 سهون: بیا همش مال خودت. جین هو: مرسی 😘😘😘😘😘 عخش خودمی
سهون: میدونستم. 😎😎😎جین هو: چیو؟؟ سهون: اینکه عخش خودتمو. جین هو: بیا جلو تا بوست کنم. سهون:(لپاشو میاره جلو)بفرما. جین هو: 😘😘😘😘 عاشقتم عخشم. سهون : منم ....... فقط......... جین هو: فقط چی؟؟ سهون: کمتر شیطنت کن بیبی من. والا منم خو دل دارم. اخه چرا همش دل منو میبری ها؟؟؟ خو واسه منم یه دلی بزار.🤤🤤 جین هو: وااایییییی خدا من تو رو بخورمت . نه تا دو دیقه پیش که هات بودی و نمیدونستم چیکارت کنم . نه به حالات که اصا قضیه لباسامو فراموش کردی و خودتو لوس میکنی. خدایی بگو ببینم چرا اونموقع گیر داده بودی ها؟؟؟ بگو تا من اول بستنیمو بخورم بعدشم تو رو بزنم تو نوتلا
سهون:😂😂😂😂 خدایا 😂😂خوب میخواستم اذیتت کنم. تو منو چی فرض کردی خوشگلم ها؟؟؟ من تو رو واسه خودت میخوام چون پاکی ، چون معصومی، عزیز دل من . فقط میخواستم اذیتت کنم همین. میخواستم سر به سرت بزارم کوچولوی من. کوچولوی ناز گوگول مگولم همین. البته خیلی خوشگلیا اما خوب من همینجوریشم از زیبایی های تو لذت میبرم. میتونم همینطوریشم بهت عشق بورزم. واسه ابراز علاقه که نباید بیشعور باشی که ناز من.😎😎😎جین هو: وای خدا🤩🤩🤩بخورم تو رو من اخه وای تو چرا انقده جنتلمنی اخه کوشولوی من. 🥰🥰🥰 سهون: هخخخخخ بخور حالا نانازم زود باش😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود پارت بعدی لطفا♥
عالییی لطفا پارت بعدی رو بزارید♥
آجووووو کجایییییی؟😐💔
پارت بعدو بزار
چشم
عالی بود🍒اولین لایک و کامنت😁😌
چ۱: وی وی چون سهون باهاش خیلی بازی میکنه🍒
چ۲: آره خیلی خوفه🍒
چ۳: نمد ولی قطعا خیلی مهربونو کیوته🍒🍭
😍
مرسی عزیزم😘😘
منم خیلی دوس داشتم جای وی وی باشم🤧🤧🤧
اره حداقل اگه خواهرش بودیم پیشش بودیم🥺
اره اون همسر خیلی خوبی میشه🥺