
سلام کیوتای تسچی اومدم با پارت 2داستانم وامید وارم که خوشتون بیاد بریم سراغ داستان 😄😄😄
خب اینم از معرفی خانوادم وامید دارم که ازشون خوشتون اومده باشه وحالا میخوام برم سراغ داستان خودم داستانی که واقا خیلی خیلی غافلگیرانست میخوام داستانی از اون جایی شروع کنم که سرنوشتم از اونجا شروع به تغییر کرد پس بریم که رفتیم .. (توجه گوینده های این داستان یکی کارمن یعنی شخصیت اول داستان ویکی هم راوی هست یعنی خودم ک داستانو نوشتم ) 😊😊😊😊😊😊😊😊😊
همه چیز از اون جایی شروع شد که ما رفتیم برای سفر سه روزه به قطب شمال هممون از مدرسه هامون سه روز مرخصی خواستیم که بریم اونجا ولی همش به بابام میگفتم که من نمیرم اخه درس دارم ولی طبق معمول بابام گفت :ای بابا دخترم یکم خوش بگذرون دیگه ولی من اینطوری فک نمیکردم که این سفر خوب پیش بره خب خلاصه راهی شدیم توراه میل همش سرش تو لپتابش بود ازشم نمیپرسیدم چون میدونستم جوابمو خوب نمیده وپشیمون میشم اونجا که رسیدیم خیلی سرد بود چادرو درست کردیم وبرای چایی خوردن اومدیم بیرون میلو دیدم که هنوز سرش تو لپتابه بلاخره مامانم ازش پرسید :دخترم چیه همش به لپتابت زل زدی گفت :ملکه ی یخی طبق معمول میله دیگه حرفشو درستو حسابی نمیزنه مامانم ادامه داد:دخترم یعنی چی اخه ؟ گفت :هیچی هیچی من که حسابی کلافه شده بودم گفتم :میل میشه بگی ؟ میل گفت :ای بابا باشه میگم من دارم درباره ی ملکه ی یخی تحقیق میکنم ویه هو داد زد اخ جون امروزه هممون با هم گفتیم :ای خدا میشه بگی چی امروزه ؟؟؟بریم اسلاید بعدی ☺☺☺
گفت :باشه باشه چرا داد میزنین ببینین من در مورد ملکه ی یخی امسال تحقیق میکنم که وقتش امروزه نفهمیدین نه؟باشه بیشتر توضیح میدم ببین هر چند سالی یکی ملکه ی یخی میشه وتا وقتی ک اون نمیره کسی دیگه جایگزینش نمیشه ومیدونین که هر وقت قهرمانی هست بدجنسی هم هست که همراه ملکه ی یخی به وجود میاد واجداد اون هیولا سعی کردن این قدرتو از اون ملکه بگیرن ولی نتونستن وچند سال پیش یکی به اسم منی ملکه میشه وبا اون میجنگه وشکستش میده وتو سن 75سالگی از دنیا میره وحالا باید یکی جایگزینش بشه وامروز وقتشه اون قدرت داخل یک میوست راستش شبیه یک میوست که اسرار امیزه وقدرت داره یکی اونجا میزارتش ولی نمیدونم کیه ووقتش امروز ه ومن میخوام به دستش بیارم حالا فهمیدین ؟
با خودم گفتم وای خدای من چه جالب بابام گفت :پس بخاطر همین انقدر اسرار داشتی بیایم این جا ؟ میل گفت :بله نیل گفت :از کجا معلوم که سرکاری نباشه ؟ میل گفت :نخیرم بچه جون این یک واقعیته حالا میبینین من اون رو به دست میارم هر جور شده
ولی میل اشتباه میکرد همیشه اونجور که فک میکنیم نمیشه همیشه قضیه اونقدرام ساده نیست اگه باطنشو ببینی میبینی که خیلی خیلی سخت ودشواره اون قدرت برای میل نبود برای کسی دیگه ای بود ....
خب دوستان پارت دو هم تموم شد امید وارم که دوسش داشته باشین ومنتظر پارت سه باشین ...
دوستون دارم بای
😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊
دوستون دارم ☺☺☺☺
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)