خب خوش آمدید به پارت یک داستانم همتون دوست دارم فالو کنید کپی ممنوع
خب دوستان اول شخصیت هارو معرفی میکنیم..... سلام من مرینت 18 سالمه یه دختر معمولی و با یه زندگی معمولی فقط یه رازی تو زندگیم دارم من لیدی باگم.... سلام من آدرین اگراستم من 18 سالمه و الان میتونم به مدرسه برم... خب دوستان از اونجا شروع میکنیم که مرینت و آدرین از نیویورک برگشتن و شبش رسیدن خونه شام خوردن خوابیدن خب میرم سراغ داستان..
صبح از زبان مرینت.. دینگ دینگ
صدای گوشیم بود تیکی صدام زد گفت بلند شو بعد بیدار شدم دیدم خیلی دیرمه خیلی تند پوشیدم صبونه نخوردم رفتم مدرسه
یهویی چشمم به پوستر آدرین افتاد قیافه مرینت😻🥰
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
بهترین داستانی بود که تو عمرم خوندم
چطور بود