گایزززز کیوتاممممممم اینم پارت ۴ برید بخونید لذت ببرید
نمیتونستم تو اون حال ببینمش برای همین گذاشتمش رو تخت اورژانس تا دکترا کارشونو انجام بدن بعد از تموم شدن کار دکترا زود رفتم بالاسرش گردنش و لباسش پر خون بود با دیدن این وضعیتش گریم گرفت تو همون حال گوشیم زنگ خورد هوسوک بود با همون صدای گرفته جواب دادم
من:بله
هوسوک:کوک...چرا صدات گرفتست؟
من:هوسوکا«با گریه»
هوسوک:چی شده؟کجایی؟
من:بیمارستان
هوسوک:چییی؟کدوم بیمارستان
همون موقع صدای همه پسرا از پشت تلفن میومد ک میگفتن چی شده برای کوک اتفاقی افتاده
من:هوسوکا من خوبم فقط بیا بیمارستان
هوسوک:تو الکی نمیگی ک بیام کوک اگه چیزیت شده بگو
من:هوسوک اگه نمیایی قطع کن
هوسوک:باشه باشه اومدم،ادرسو برام بفرست،خدافظ
بی معطلی ادرس بیمارستانو براش فرستادم طولی نکشید که با بادیگاردش اومد بادیگارش با دیدن این هیه رفت تو شک
هوسوک:ک..کو..ک این هیه...
من:همش بخاطر من بود«با گریه»
هوسوک:چرا؟
من:من دنبال خواهرم میگشتم رفتم پیش یکی از مافیاها اون حتما میتونست خواهرمو پیدا کنه گریم بیشتر شد
هوسوک:خب
من:این هیم با من اومد اون مرده گفت ک برای من چایی بیارن
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
46 لایک
بعدیییییییییییییی😐🔪🔪🔪🔪🔪
بعدیییییییییییییییییییییییییییییییی😍😍😍😍
عالییییییییییییییییییییییی👌
لطفا پارت بعد رو هم زودتر بذار💖
عالیییییییییییییی دارم میمیرم از فو ضولی منتظر پارت بعد هستمم 😍😘😗
پارت بعدی کی میاد؟ بی صبرانه منتظرم😍🥺
نوشتم میاد
عالییییییییییییییییییییییییییییی🤩🤩
واو😻✨
پارت بعدی پلیزز♥✨
واقعا یع پا نویسنده ای😻♥
🌈🥰
من چ هیجان زدم کوک اعتراف کرد😐💔✌️
ولی فک کنم داداشش کوک باشه بعدشم بچسبونیمش ب هوپی😂💔✌️
منتظر باشیددددد من لو نمیدممممممم😅😐
عالییی بود^-^
عالی مثل همیشه