
سلام سلام من اومدم با پارت جدیده داستانم اوندم😂 قراره تو این پارت از خنده منفجر بشین و خودتون رو آماده کنین تا کار دستتون نده😂😂😂 تستچی لطفا تستام رو زود زود منتشر کن خوب خوب بریم سراغ ادامه داستان 😊

ا/ت : مامان من از اون پله ها ی با اون بلندی افتادم روی زمین حدعقل یکی بیاد منو بلند کنه 😫. (نویسنده:وای خاکه عالم یادمشون رفت بلندش کنن بیچاره رو 😨) اکرم :وای کلا یادم رفته بود 😨بیا بلندت کنم . ( نویسنده:😑 حسه مادرانه به کلی تعطیل واقعا که😑 اکرم: کاری نکن با این دوتا ماهی تابه بیوفتم به جونت مثله اون دوتا😠. نویسنده: همش منو تهدید میکنینا 😭😭😭 مگه منه بدخته فلک زده چیکار کردم که لایقه همچین رفتار ای هستم😭😭😭. اکرم : خیلیم دلت بخواد که اینجوری باهات رفتار کنم😌منه به این هندسامی( 😂😂😂😂) نویسنده : بهتره بریم سراغه داستان اینجوری برای هممون بهتره😑😑😑). مادر ا/ت با کمکه مریم ا/ت رو بلند کردن بیچاره نزدیکه ۱ ساعت نتونست درست حسابی رو پاهاش وایسه سکوته بزگی همه جارو فرا گرفته بود تا اینکه مریم این سکوت رو با حرفاش شکست . مریم : ا/ت حالت خوبه ؟؟؟؟؟. ا/ت : ..................................(سکوت و بی تفاوتی ). مریم : با.......باش........باشه ( بابغض آخه ا/ت اینجوری باهاش رفتار نکرده بود) تا اینکه .......

تا اینکه بغضه مری در هم شکست و اشکاش سرازیر شد 😢 مریم :باشه اصلا با من حرف نزن اصلا واسه همیشه با من قهر باش 😭😭😭😭فقط بگو حالت خوبه یا نه😭😭😭😭. ا/ت :😓😶 😨آ.....مریم چرا گریه میکنی دختر گریه نکن باشه باشه حرف میزنم 😅آره حالنم حالم خوبه خوبه مگه میشه حالم بد باشه 😅😊. نویسنده :😑😕آره جونه عمت راست میگی . ا/ت تو یکی ساکت حاله حوسله تورو نداره😬خدا لعنتت کنه*****************************(😨😨). نویسنده: 😶 بریم سراغه ادامه داستان . ا/ت : مگه میشه حاله آدم فضایی بد باشه 😜. مریم و ا/ت با هم خندیدند😂😂😂😂😂😂😂😂. و بعد مریم و مادر ا/ت (اکرم) با چشم غره به بنیامین😠😠نگاه کردن بنیامین داشت میلرزید 😓😫( یا جده بنتگتن😐😂) . بنیامین : ا/ت . ا/ت:.😒....................................(سکوت و بی تفاوتی😒) بنیامین:آآآآآآآآآآآ باشه ببخشید معذرت میخوام خوب شد😣. ا/ت: چه عجب نمردیمو دیدیم از زبونه مغرور خانمون یه معذرت میخوم در اومد . باید فکر کنم 😕.....(یکمی مکث کرد). آهاااااا😃باید تنبیه بشی 😊( من چیزه خوبی تو این خنده هاش نمیبینم 😓وحشت ناکه خدا به داد بنیامین برسه. ا/ت : یجوری حرف میزنی انگار یاکوزا ام 😠 نویسنده : هم تو و هم اون مادره گرامیتون از یاکوزاهم که سحله بدتر خطرناکین😕(😂😂😂😂). ا/ت : که من خطرناکم 😠باشه اونموقعی که مامانمو به جونت انداختم میفهمی یه من ناست چقدر کره داره😊😉. نویسنده:یا حضرت ترس😯😫 غلط کردم اصلا شکر خوردم ا/ت جان😫. ا/ت : 😈😈😈😈😈بریم سراغه ادامه داستان . نویستده : این دیالوگه من بود😑بریم سراغ اذامه داستان

بنیامین : یااااااااااااااا (اعتراض به شکله کره ای 😂) مگه من تنهایی این بلا رو سرت 😡😡😡آوردم دختر خاله جون جونیه شما هم شریکه جرمه 😬😬😬😬. ا/ت:اونش دیگه به خودم مربوطه😒من میدونم با مریم چیکار کنم بعدشم😌درسته که با هم دعوا میکنم همیشه اما هیچوقت پشته همدیگه رو خالی نمیکنیم . (نویسنده: وای وای خدا عجب عشقه خواهرانه 😂 تنها کسی که قربانیه این قضیه شد بنامینه .بنیامین تا تو باشی با کسی همکاری نکنی 😂. ا/ت : تو دیگه بند لطفا😑 بنامین : می بندی یا خودم بیام ببندمش😠😠😠😬 نویسنده: 😐😐😐😶😶بریم سراغه ادامه داستان

مریم : آره راست میگه ا/ت جونم قربونش برم من😘. نویسنده : میخواد از زیره تنبیه ا/ ت در بره😂😂 اکرم: من برم به کارم برسم که خیلیییی از وقتم حدر رفت 😕، ا/ت ،مریم، بنیامین بهتون هشدار میدم اگه چیزو رو بشکونین من میدونم شما و خدا آندرستند😒. (نویسنده : من دیگه مردم از خنده😂😂😂😂😂😂. ا/ت ، بنیامین، مریم : نخند😠😬😬. نویسنده : چ.......چشم😨....ب....بر..بریم ...سراغه ادامه....داستان😨) اکرم خانم رفت. سکوت همه جارو فرا گرفته بود بنیامین هم که میخواست قایمکی جیم بشه که یدفعه ا/ت سکوت رو در هم شکست ا/ت : خوب آقا بنیامین 😈😈😈😈😈😈😈😈. بنیامین : بله ا/ت خانم 😨😫. ا/ت خوب باید تنبیهت رو انتخاب کنم خوب......آهان 😃باید به مدته ۱ ماه خونه رو بجای من تمیز کنی😇( راستی تو خونه ا/ت اینا مامانش اصلا بین دختر رو پسر فرقی نمیزاره اگه ا/ ت خونه تنیز کنه بنیامینم باید خونه رو تمیز کنه و............( به این میگن مامانه عدالت گر کاش مامانای ماهم اینجوریبودن همش کارای پراشون و گند کاریه اونار گردن ما بدبخته نمینداختن😑 بریم سراغه ادامه داستان که حالم بد شد😑 ) یدفعه بنیامین: اصلا من قبول ندارم یعنی چی مکه من تنهایی اون کارو کردم بعدشم مگه برده گیر آوردی 😬😬😬(با داد البته) . ا/ت :الکی واسه من صدات رو بلند نکن ( با داد) تو یه درصد احتمال دادی که اگه اونجوری از پله ها پرت شدم میمردم میخواستی چیکار کنی(با داد ) اصلا یه درصد احتمال دادی 😠 بنیامین : خو..........ب آره تو درست میگی اما این تنیبیهی که در نظر گرفتی اصلا عادلانه نیست(با داد) 😠. ا/ت : چرا خیلیم عادلانست ( با داد ). بنیامین : اگه اینطوره مریم هم تنبیه کن چون اونم شریکه جرم بود 😠. مریم که یکجا خشکش زده بود یکدفعهد. مریم : بچه ها بسسسسسسسسسهههههههههههههه 😬( با داد) ا/ت !😶 . بنیامین!😶 مریم : بسه دیگه سرم ترکید ( با داد )! . ا/ت : اگه سرت داره میترکه چرا داد میزنی 😒. بنیامین : آره راست میگه چرا داد میزنی . مریم : بخاطره ...........بخاطره ...........آهههههههههههههه. چون همش دارین بحث میکنین.😠 ا/ت : باشه باشه همینجا بحثو تمومش میکنیم .😌 بنیامین : یعنی من دیگه تنبیه نمیشم 😍. ا/ت : اونو که اصلا باید تنبیه بشی 😒😌. بنیامین : اصلا مونسفانه نیست 😖.
که یدفعه .................

میدونم جایه حسلسی داستان رو تمون میکنم شرمنده😂😂😂😂😂 حتما دارین فش بارونم میکنید😂😂 ولی جاهای خنده دارش هنوز موندن تا یه پارته بعدیه دیگه فعلا بابای😉
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام اجی جونم من برگشتم
سلام آجی خوبی من پروفم به کلی نابود شد الان با یه پروفه دیگم .
راستی چرا دیر اومدی دلم تنگ شده بود برات
عشقم یکم دردسر داشتم 😕
خوشگل پیدات نیست
سلام آجی خوشگلم نفسم خوبی 😊
چخبرا .
والا من چند وقته با خودم درگیرم بخاطره همونه کم پیدا هستم.
عالییییییییییی بود 🥰🥰 بهترین آبجی
ممنون عسلم😘😘😘😘😘
عالی اما یه سوال آقا
این عکس شوگا رو گذاشتی برای نزدیک ترین
کنسرتشون نیست که بی شور های پول میگرفتن تا بیای
تازه کنسرت آنلاین بود درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آها راستی می یای آجی بشیم
لنا هستم
۱۱ ساله😘😘
آهاراستی من شوگا لاورم 🌈🥴
ج
آره این همون عکسه☺
خوشبختم از آشناییت آجی لنا جون .
منم آلیس ۱۵ هستم 😊.
چرا که نه آجی میتونی آجیه من باشی😊