
سلامممممممممممممممممممم ( بابت تاخیر ببخشید)
یک لحظه فکر کردی که کل دنیا دقیقا اومده بالای سر تو خراب شده بود ضربان قلبت یکدفعه قطع شد رنگت مثل گچ سفید شده بود جیمین با اینکه متوجه شده بود ولی جلوی خودش رو می گرفت خواست بده طبقه ی بالا که تو دستش رو گرفتی و پرسیدی:《 منظورت چیه؟ هان؟》 ولی جیمین سرش رو پایین انداخت و با کینه رفت بالا ..
تو خیلی شوکه تر شدی تصمیم گرفتی تو اتاق جیمین رفتی سمت اتاقش در رو با پات باز کردی و عین این فیلم ها رفتی سمتش جیمین سرش از زیر پتو آورد بالا و با قیافه خیلی خمار گفت:《 کی تو!🧐😴》 تو سر جات وایسادی معلوم بود که کل حس رفته بود رفتی نشستی کنار جیمین و پرسیدی :《 چیکار کردم خوب توضیح بده لطفا!》 جیمین بدنش رو اون سمت کرد و خودش رو زد به خواب ، تو که خیلی از صبح اتفاق عالی برات نیوفته بود جیمین رو سمت خودت کردی و پرسیدی :《 من چیکار کردم 😨؟》 جیمین باز چشم هاش رو بست تصمیم گرفتی بری برق ها رو ، روشن کنی ( کرم داری) جیمین پتو رو خودش کشید و گفت :《 برووووووووو! البته برق هم خاموش کن 》 تو رفتی کار تخت جیمین نشستی و گفتی :《 چی شده؟》 جیمین روش رو سمت تو کرد خواست چیزی بگه ولی محوت شد خیلی صورت هاتون نزدیک بود به هم زل زده بود جیمین دهنش حتی کمی باز شد تو خواستی صورت رو نزدیک تر کنی(🤭) که جیمین رفت عقب که یکدفعه صدای جین اومد که میگفت :《 پارک جیمین برقت رو خاموش کن!》 صداش هی نزدیک تر میشد یعنی داره میاد سمت شما دوتا ! نباید بفهمه شما دوتا با همین! اونم الان این وقت شب اون چی با خودش فکر میکنه، در باز شد جیمین که راه دیگه ای نمیدید فورا تو گرفت و به سمت خودش کشید و بتو رو انداخت روت و ب*غ*ل*ت کرد
جین اومد تو اتاق و بدون هیچ واکنشی برق رو خاموش کرد
تو که به هر حال میتونستی ضربان قلب قلب جیمین و بشنوی و خیلی هم بلند بود سرخ شدی بعد به حرف اومدی و گفتی:《 ممنون که هستی اونم تو بدترین روز زندگیم😊》 جیمین کمی گیج شد و پرسید :《 مگه امروز چی شده بود؟》 یک اهی کشیدی و گفتی:《 قلدر مدرسمو دیدم که من رو فرستاد پیش یک پسره تاکویی و خیلی بد بود بعد گوشیم گم شد اوففف خیلی بده!》 جیمین فورا بهت نگاه کرد و گفت:《 کامل توضیح بده چی شده ، لطفا!》
فردا صبح
دیشب همه چیز رو به جیمین گفتی و جیمین هم دلیل اونکار هاش رو گفت شما دونفر آشتی و کردین و شب رو با هم بودید و با هم حرف میزدید(🤭) صبح ک*ن*ا*ر جیمین بیدار شدی ساعت شیش بود و جیمین خواب بود ، بیدار شدی و رفتی سمت اتاقت تا کسی شک نکنه ، رفتی تو اتاقت لباس هات رو عوض کردی و تصمیم گرفتی امروز صبحانه رو تو بچینی رفتی سر یخچال ولی فقط توش آب و سو جو بود ! یک اهی کشیدی و کیفت رو برداشتی و رفتی سمت در که تا بازش کردی نور فلش دوربین اومد روی چشم هات ، چشم هات رو باز کردی و دیدی یک جمعیت پشت در خونن و دارن ازت عکس میگیرن و همشون دارن همزمان حرف میزنن ، تو نمی تونستی اصلا کلمه ای رو به خوبی بشنوی ولی یک سوال رو شنیدی 《 آیا شما و پارک جیمین قرار میزارید؟》
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عزیزم چرا جای حساس کات میکنی هاننننننننننننننن؟ پارت بعدی رو بزارر
عالی بود
عالییییی لطفا زود تر بعدی را بزار ❤️
عااااللللییییییی
پارت بعدددد
عالییی بود عاجیییی
امید وارم ناظرا بیشتر بشن تا تست ها زود منتشر بشه😣
ممنون
چرا جا حساس جا قحط بود پارت بعدو بزار 😐💓
پارت بعد😭😭
پاررررررت بعدی😐😂
چسافت پارت بعد😂❤
چشم تو بررسیه😂😂😂🤦🏻♀️
الان که جایه حساسه زود زود نذاری میام تو خوابت😐💔😑😐😐😂😂😂😂🤝
چشم
داستانت عالییییییی بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار