
سلام اومدم با پارت چهار. امیدوارم خوشتون اومده باشه. بخاطر شما تا ۳۰ میزارم.فقط صحیح رو بزنید.
از دید مرینت:از خواب بیدار شدم دیدم تیکی خوابیده کنارم رفتم صبحانه آوردم تیکی رو بیدار کردم چقدر خوشگل شده بود یه لباس سیاه با شلوار خال خالی پوشیده بود گفت مرینت امروز پاریس سن ژرمن با یونتوس بازی داره گفتم باش تو تلویزیون رو ردیف کن من برم خوراکی بیارم رفتم ماکارون و کروسان آوردم از دیدآدرین: از خواب بلند شدم دیدم یکی خوابیده کنارم گفتم تو کی هستی دیدم داره میگه کممبر کممبر دوست دارم کممبر عاشقتم کممبر یادم اومد پلگه رفتم واسه هر دومون صبحانه آوردم پلگ رو بیدار کردم دیدم چقدر خوشگل شده بود یه لباس سیاه با شلوار سبز پوشیده بود گفت آدرین ساعت چنده گفتم ۹ گفت بزن شبکه ورزش امروز پاریس سن ژرمن با یونتوس بازی داره گفتم پلگ شکمو بودی فوتبالی شدی گفت فوتبالی بودم حالا انسان شدم توپ بیار ببین چه دریبل هایی میزنم براش توپ آوردم چه شوت و دریبل هایی زد خیلی باحال بود گفت بسه دیگه ساعت ۹:۲۵ شد الان بازی شروع میشه من رفتم خوراکی آوردم پلگ هم کولر روشن کرد تلویزیون رو زد شبکه ورزش بازی صفر صفر شد گفتم شزنی عجب دروازه بانی هست که امباپه و نیمار هم بهش نتونستن گل بزنن.
از دید مرینت: داشتیم عروسک میدوختیم تیکی گفت مرینت عروسک هارو بدیم به بچه های فقیر یا بیمار. گفتم تیکی فکر خیلی خوبیه ولی باید از آلیا و نینو کمک بگیریم.
ازدید آلیا : مرینت گفت بیاید خونه ما . من و نینو رفتیم اونجا از دید لوکا:مرینت زنگ زد بهم گفت با جولیکا بیام خونشون گفتم باشه بعد باهم رفتیم اونجا . از دید مرینت :همه ی بچه ها به جز کلویی و لایلا حتی آدرین هم اومده بود . تیکی همه چیز رو به بچه ها توضیح داد بعد به هرکی بیست تا عروسک دادیم بعد دونفر دونفر رفتیم بیرون من آدرین با هم رفتیم تیکی و پلگ هم با هم رفتن
از دید مرینت همه بچهها به جز کلویی و لایلا اومده بودن حتی آدرین هم اومده بود. تیکی همه چیز رو به بچه ها توضیح داد بعد به هرکی بیست تا عروسک دادیم بعد دونفر دونفر رفتیم بیرون من و آدرین باهم تیکی و پلگ باهم رفتن. از دید تیکی
به پلگ گفتم امشب نورو و دوسو با معجزه گر ها میان خونه ما پلگ گفت خدایا شکرت. بعد گفت کاشکی بینگو ( پسرشون)و وینگو ( دخترشون) اینجا بودن . گفتم پلگ عاشقتم گفت من بیشتر از پنیر کممبر عاشقتم گفتم کجا بریم گفت بیمارستان گفتم جای خوبیه باهم رفتیم اونجا به یکی از پرستار ها گفتم بخش اطفال کجاست گفت ته راهرو سمت راست رفتیم اونجا به بچه ها عروسک دادیم . پسرا گربه سیاه و دخترا دختر کفشدوزکی خوشحال شدن
از دید پلگ: رفتیم خونه دم در یه مرد بود گفت سلام یه دختر هم کنارش بود گفتم شما کی هستین گفتن ما نورو و دوسو هستیم تیکی گفت بفرمائید داخل من تیکی هستم( چون سن هاشون عوض شده هم دیگه رو نمیشناسن) و من گفتم من پلگم
از دید آدرین : داشتم با مرینت عرسک هارو میدادم وقتی کارمون تموم شد مرینت گفت آدرین بیا رفتیم تو یه کوچه خیلی خلوت مرینت گفت تو گربه سیاهی درسته گفتم نه من گربه سیاه اصلا به من میاد. گفت پلگ اسم کوامی گربه هست گفتم تو چقدر زرنگی ولی من کت نوار نیستم.گفت من دختر کفشدوزکی هستم می دونم تو گربه سیاهی گفتم ما نباید هویت هم رو بدونیم گفت من نگهبان جدیدم بعد یهو پرید تو بغلم منم محکم تر بغلش کردم گفت قبلا گفته بودم یکی دیگه رو دوست دارم اون تو بودی
از دید مرینت: تو بغل آدرین بودم نیم ساعتی شد گفت عاشقتم . گفتم من بیشتر
نظر فراموش نشه چون تست قبلی زیاد بازدید کننده نداشت
خدا حافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تست هات محشره♥️
عاای بود منتظر تستهای بعدیت هستم :)