سلام این داستان زیباست لطفاً با من تا آخرین قیمت همراه باشید
داشتم مثل همیشه با گوشیم به الیا پیام میدادم که یه دفعه فهمیدم یک چیزی تویه بالکنه?آخه صدای خیلی ببندی اومد?در بالکن رو که باز کردم کت نوار بود مرینت:سلام کت نوار کت:سلام پرنسس مرینت:چیزی شده که اومدی اینجا کت:نه فقط حسه همدردی رو که میشناسی خلاصه یه مدت باهم حرف زدن مرینت:خب کت اگه دوستت نداره به اونایی که دوستت دارن نگاه کن کت:مرینت تاحالا عاشق شدی❤️❤️(کی داره به کی میگه)مرینت:اهم☺️کت:عاشق کی؟؟بگو! مرینت:خب راستش اد...ا...آدرین اگراست کت!کت!کت!ککککککتتتتت! کت:بله خب راستش تعجب کردم مرینت:خشکت زده بود کت:پرنسس من دیگه برم ممنون از همدردیت مرینت:منم برم کار دارم الان دوستام زنگ میزنم میگن بیا کت:بای پرنسس مرینت: خداحافظ کت رفتم پایین تا برم شام بخورم که....
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (1)