
ممنونم که تا اینجا اومدید قراره که داستانم بهتر بشه?
صبح با صدای تیکی از خواب پا شدم که این یعنی من دختر کفشدوزکیم . به تیکی صبح بخیر گفتم و پاشدم که برم پایین مرینت و ادرین پایین منتظر من نششته بودند و با دیدن من صبح به خیر گفتن منم بعد از صبح بخیر گفتن شروع به خوردن صبحانه شدم و یکدونه کلوچه برای تیکی برداشتم تا ببرم بالا بخوره که یکهو پدر بزرگ گفت:بنظر میای خسته ایی؟ من گفتم از چه جهت؟ مرینت گفت از این لحاظ که تو دیروز سرحال بودی من لبخند زدم ولی ادین ادامه داد:بابا شاد باش نا سلامتی تو الان.....اخ. من گفتم:حالتون خوبه؟، مرینت گفت: من اشتباهی پام رفت روی شوهرم بعد چشم غره ایی به ادرین کرد. من اندو رو در این حال رها کردم و رفتم روی بالکن
نسیم صبحگاهی از هر طرف به صورتم میخورد و حس خوبی داشتم تیکی هم روی شونم نشسته بود و داشت کلوچه ی موزی میخورد من با خودم اندیشیدم که خدا کنه که تابستان هرگز تموم نشه یا کسی فعلا شرور نشه چون من بعید میدونم موفق به شکشت شرور ها بشم ولی متاسفانه این ارزو فقط ۱ دقیقه ایی بود چون من شروری را دیم که نمیشد قیافه ی ژشتش را توصیف کرد ، یکچیزی شبیه پشه ایی که تبدیل به انسان شده بود تیکی گفت: میا وقت تغییر شکله! من میخواستم کد رو بگم که حواس هر دومون به اون شرور جلب شد که کسی را نیش زد بدن ان شخص قرمز و متورم شد. من حالم به هم خورد و سریع گفتم تیکی خالها روشن ! بعد پریدم و روی میله ی بالکن اییتادم و به پایین نگاه کردم
پریدن از روی میله روی اسفالت در ارتفاع ۱۲ متری سهل انگاری بود مثل این بود که کلم رو بکنم توی دهن شیر به گربه ی سیاه نگاه کردم که خیلی سریع و بددن توجه از من گذشت و رفت و با دقت خاصی چوبدستیش رو محکم به کمر اون شرور کوبید. با خودم گفتم که تا کی میخوای اینجا وایسی تو میتونی و من یو یوم رو به سمت دود کش خانه ی جلویی وصل کردم و نصف راه رو رفتم که حواسم به جیغ دختر بچه ایی پرت شد و .... ترق!خوردم تو دیوار حس کردم از دماغم خون میاد ولی خونمو با دستم پاک کردم و یکهو پریدم پایین عجیب بود که هیچ بلایی سرم نیومد من رفتم سمت گربه ی سیاه گفتم سلام اونم با حواسپرتی گفت سلام ، از نزدیک و با دقت به گربه ی سیاه نگاه کردم اون فقط چوبدستیش رو تکون میداد و اون شرور جا خالی میداد بعد به یو یوم نگاه کردم یکهو گربه ی سیاه با صدایی خفه گفت:کککممک من متوجه شدم که شرور میخواست گربه ی سیاه رو نیش بزنه باید کاری میکردم
فزصت فکر کردن نبود و محکن یو یو رو رو به سرش پرتاب کردم و خوشبختانه یو یو به سرش خورد و گربه رو ول کرد و بدبختانه اون افتاد دنبا من من در اون شرایط فقط می دویم ،صدایی در ذهنم پدیدار شد که می گفت از یو یوت استفاده کن من دیوانه وار یو یوم رو به هر سو پرتاب میکردم که به جایی گیر کنه و منو بکشه بالا و برای هفتمین بار به جایی گیر کرد و من رفتم بالا و بنظرم دیگه موفق میشدم چون اسون بود داشتم سریع پیش میرفتم
زمانی که مطمئن شدم گمم کرده پشت دیواری نششتم و گفتم: گردونه ی خوش شانشی و یک طناب اومد یکهو کسی گفت: میخوای باهاش چی کار کنی؟ من گفتم :اول تو میری و حواسشو پرت میکنی و من این طنابو میبندم به سر چراغ برق و قرمز و تو اونو میکشونی اونجا و مجبورش میکنی روی زمین راه بره و بعد تو از طناب میپری و اون نمیپره و میخوره زمین و من یو یوم رو به طرفش پرتاب میکنم و تو میگیری و با پنجه ی برنده ی تو ما پیروز میشیم اون با بیخیالی گفت: نقشت جواب میده؟ چون تو خیلی پیری
از زبون گربه ی سیاه(نابود گر مشکی):برای اولین بار توی چشام زل زد با دقت نگاهش کردم اون پیر نبود تازه فهمیدم او دختر کفشدوزکی جدیده!به صورتش که نشونه ی تعجب رو حکایت میکرد لبخند زدم و گفتم فکر میکردم تو همون پیره ایی ولی خیلی خوشگلتر از اونی هنین که اینو گفتم سرخ شد میخواست تشکر کنه که صدای خفه ایی گفت: نیشدار دستور میده که بیان جلو و معجزه گر هاتونو بدین مگر نه نیشتون میزنم دختر کفشدوزکی گفت: اونجا میبینمت و رفت من نگاهی به نیشدار کردم که همه جا رو نگاه میکرد بنظرم کار سختی بود که یک پشه رو مجبور کنیم راه بره ولی با این حال از مخفیگاه پریدم بیرون و گفتم دنبال من میگردی؟. اون لبخندی زد و گفت افرین پیشی اونو خیلی اروم بده به من مگر نه پشیمون میشی من گفتم برای اینکه انگشترم رو بگیری باید دنبال من روی زمین بدوی اگه منو گرفتی انگشتر مال تو قبوله؟ اونم گفت اره من پزیدم روی اسفالت خیابان و دویدم برای ملاخظه سرمو برگردوندم دیدم که نمیتونه روی زمین بدوه باورم نمیشد که نقشه جواب داد
انقدر دویدیم که به اونجایی رسیدیم که دختر کفشدوزکی تله گذاشته بود و من از روی تله پریدم ولی اون نپرید و افتاد زمین در همان حال یو یو از بالای نیشدار دورش پیچید و او نتوانست حرکتی کند دختر کفشدوزکی گفت: کارت خوب بود و به گل سری کوچکی که روی سر نیشدار بود اشاره کرد و برداشت و شکوند و پروانه ی سیاهی اومد بیرون اون گفت:شیطونی بسه اکوما کوچولو وقتشه شرارت خنثی شه و با یو یوش گرفتم بعد در یو یو باز شد و پروانه ایی سفید رفت اون طناب رو به بالا پرتاب کرد و و همهچی به حالتی عادی برگشت و بجای نیشدار دختری با موهای قهوه ایی بلند فرفری با چشم های ابی بی روح که ادمو افسرده میکرد اون المیرا بود (نوه ی کلویی) و پاشد و بدون نگاه به من پرید بغل دختر کفشدوزکی و گفت ممنونم که جونمو نجات دادین اون فقط لبخند زد
از زبون دختر کفشدوزکی: من از المیرا متنفر بودم اون همیشه به بقیه زور میگفت فقط جلوی معلم ها خود شیرینی میکرد در همان حال مانون شاماک و فیلم بردار و چند خبرنگار دیگر دور ما حلقه زدند و سوال های متفاوت میپرسیدن (ایا شما هویت همو میدونین؟ایا با هم زوج هستین؟ایا تو نگهبان هستی؟) پن با ملایمت گفتم: فقط میتونم اینو بگم که من دختر کفشدوزکی و این گربه ی سیاهه . گربه ی سیاه گفت: نخیرم اسم من( گربه ی نابود گره)
۴ هفته مثل برق گذشت و تو این چهار هفته فقط شروری به اسم ویران گر حمله کرد. او در روز اخر تابستان در خانه ی خود بودند(مادربزرگ اصرار کرد که بمونیم ولی مامان گفت نه) حالا توی گوشیم پر از عکس های گربه ی نابود گره تیکی خندید و گفت: فکر کنم بعضیا به این پسر علاقه دارن. و بعد چشمک زد من خندیدم و گفتم اون همکارمه و فقط دو بار ازم تعریف کرد تیکی گفت:دو بار من فکر کردم فقط بهت گفت خوشگل ! من گفتم: دومین بار گفت رنگ چشمای سبزت به موی تیره ی ابریشمی زیاد میاد و زیباتر از دختر های دیگه میشی. تیکی خندید ولی بعد قایم شد چون مامان اومده بود بالا و گفت: دلت میخواد که با هم امشب برای اخرین شب تابستون بریم بیرون؟ منم قبول کردم و اروم زیر لب گفتم بهتر از این نمیشه اونم چشمک زد
کسانی که موافقن عاشقانه بشه نظر بدن روز خوش بای بای?
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی.
عاشقانه اش کن.
راستی به تست منم سر بزن اسمش (??چه جور دختری هستی؟??) هستش
حتما ممنونم?
سلام عزیزم تست رو زدم نظر هم دادم عالی بود بزودی نظرم تایید میشه
دوست عزیز شخصیت سازی رو خوب انجام دادی ولی برای بعد می خوای چی کار کنی حتما می خوای بگی ادرین قبلا با یکی ازدواج کرده یه بچه داره بعد اون می خواد ادم بده داستان بشه
من
عاشقانش کن
بله چشم?