
میراکلس قدرت بی ,نهایت قسمت ۴
۲۰ روز گذشته بود ادامه از زبان آدرین:من رفتمپدرم را دیدم و پدرم گفت : من ارباب شرارتم و من ناراحت شدم گفتم من گربه سیاه هستم معجزه گرمو نشان دادم
ادامه از زبان مرینت : من دیدم آدرین معجزه گروه به پدرش نشون داد « مرینت نمیدونه ارباب شرارت کیه فعلا»سریع تبدیل شدم و معجزه گر گربه سیاه را از آدرین گرفتم و معجزه گرو گذاشتم تو جعبه که داداشم مارک را دیدم در همان لحظه ارباب شرارت را دیدم و مایورکا که داشتن آدرین شرور میکردم من سریع معجزه گر بز بر داشتم ؛داشتم پایین که داداشم مارک را دیدم
ادامه از زبان مارک : دو تا شاخ در دستان مرینته و یه کوامی فهمیدم اون دو تا شاخ معجزه گره مرینتو به زور وارد اتاق کردم و مرینت راجب همه چی حتی آدرین و لوکا و معجزه گرا گفت و بعد معجزه گر بز داد به من و زیگی گفت :من بهت قدرت شکوندن میدم« حالا نمیدونم قدرتش چیه همینطوری گفتم»
سری تبدیل شدم و مرینتو تبدیل شد معجزه گر روباه و لاکپشت و مار و خوک را برداشت داد به صاحباشون و سری رفتیم و جنگیدیم من از قدرتم استفاده کردم و کلاه آدرین شکوندم و سریع با مایورکا و ارباب شرارت جنگیدیم آدرین بلند گفت : معجزه گرمو بده و لیدی باگ گفت : به هیچ وجه چون تو گفتی هویتتو الان و بعد پشت لاک از قدرتش استفاده کرد و روباه قرمز توهم ساخت و منم از قدرتم استفاده کردم وایپرون هم قدرتشو فعال کرد و لیدی باگ معجزه گر زنبور پیدا کرد و یه جا قایم شد و زویی را دید معجزه گر زنبور داد به زویی
زنبور ملکه هم از قدرتش استفاده کرد و مایورکا را نیش زد لیدی باگ از قدرتش استفاده کرد و بعد یه نخ محکم دستش اومد و ارباب شرارت را با نخ بست
معجزه گر مایورکا رو بر داشتیم و دیدیم ناتالی مایورکا است و ارباب شرارت فرار کرد و لیدی باگ گفت لیدی باگ معجزه آسا و مایورکا سری مارو دیدم و فرار کرد
منم به آدرین گفتم دیگه نمیتونی معجزه گر تو بگیری و به لیدی باگ گفتم درسته لیدی باگ : بله درسته رز گفت از قدرتم استفاده نکردم و بعد معجزه گر جدیدی و دیدیم اون کوامی مورچه بود قدرتش پاک کردن ذهن و لیدی باگ از معجزه گر مورچه استفاده کرد گفت:یادت بره « از قدرتش استفاده کرد » و گفت : یادت بره حتی راجب معجزه گرا و هویت همه قهرمانان و من
آدرین : باشه و رفت پیش پدرش پدرش سر آدرین داد زد گفت چرا معجزه گرتو نگرفتی و معجزه گرا رو آدرین به یاد آورد اما هویت قهرمانان را نه و آدرین گفت: ببخشید ادامه از زبان مارک :لیدی باگ معجزه گرارو بگیرلیدی باگ : چشم رییس و همه خندیدن بعد منو مرینت و آلیا به اتاق مرینت رفتیم و باهم راجب معجزه گرا حرف زدیم منم تعجب کردم آلیا راجب همه چی میدونه
منتظر بقیه داستان باشید
خداحافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
رفتمپدرم نه رفتم پدرم را دیدم