لیدی باگ کت نوار ۸

از زبان ادرین اومدم خونه و خوابیدم صبح پا شدم حاضر شدم رفتم مدرسه دیدم مرینت اومده رفتم کنارش گفتم سلام عزیزم خوبی گفتم خوبم عشقم دیدم کلویی و لایلا میایین سمت ما کلویی گفت دوپن چنگ از پیش ادرین برو کنار ادرین دستش را انداخت پشت گردنم گفتم ۱ کیلویی و لایلا من عاشق مرینتم ۲ از تو می پرسه که پیش من باشه یا نه هر دوتاشم قرمز شدن رفتن گفتم ممنون عشقم گفت قابل تو را نداره زنگ زد رفتیم کلاس وسط درس بودیم که اکوما های قرمز از اسمان باریدند همه را شرور می کردند که یهو

من و ادرین به هم علامت دادیم و رفتیم تبدیل بشیم ادرین پلگ پنجه ها بیرون مرینت تیکی خال ها روشن و رفتیم دیدم که هاک ماث و مایورا روی برج ایفل هستن من به کت گفتم اینجا بمون برم کمک بیارم گفت باشه به همه معجزه دادم کاراپیس و رینا روژ کویین بی وایپیریون (ببخشید دوستان نمی دونم وایپریون را درست نوشتم یانه )شروع کردیم جنگیدن با همشون من ار گردونه ی خوش شانسی استفاده کردم و کت نوار از پنجه ی برنده و ... تمامی شرور هارا شکست دادیم به جز مایورا و هاک ماث به وایپریون گفتم از قدرت استفاده کن اگه شکست بخوریم بتونیم زمان را به عقب برگردانیم گفت شانس دوم و ماشروع کردیم جنگیدن من دو دقیقه مونده بودم تا تبدیل بشم کت نوار هم مثل من همه مون با تمام قدرت داشتیم می جنگیدیم که من جدا شدم با یویوم بهشون پیام نوشتم گفتم همه تون یه جهت بگیرین یکی از عقب یکی از جلو یکی ... اینطوری محاصرش کردیم کت نوار از عقب بهش لگد زد و من سریع معجزه ی هاک ماث را گرفتم دیدم تبدیل شد امکان نداشت

گابریل اگرست جلومون بود وای که دیدم مایورا داره نگاه می کنه سریع معجزه ی اون را هم برداشتم دیدم

خدمت کار گابریل اگرست ناتالی هست که دیدم ادرین داره گریه می کنه از زبان ادرین دیدم بابام و ناتالی همان مایورا و هاک ماث هستن افتاده بودم گریه به گابریل گفتم تو به خودت رحم نکردی به پسرت هم رحم نکردی گفت من واسه ی پسرم این کار را انجام می دادم

گفتم الان تو بیفتی زندان کی می خواهد از پسرت محافظت کنه دهنش را بست من هم تبدیل شدم به حالت اولیه که بابام دید می خواست بغلم کنه گفتم به من نزدیک نشو گفت پسرم گفتم به من نگو پسرم گفت باشه فقط گوش کن من چی میگم بعدا قظاوت کن گفتم باشه گفت ببین ادرین من این کارا را برای مادرت انجام می دادم می خواستم اونو زنده کنم

گفتم کافیه بسه به لیدی باگ گفتم حالا چی کار کنیم گفت بهتره به پدرت گوش کنیم بابام گفت من می خواستم معجزه ی شما را بدست بیارم با اونا امیلی را زنده کنم گفتم لیدی باگ راه حلی وجود نداره که مادر منو زنده کنیم گفت راه حلی هست اما اون راه حل اینکه باید از معجزه گرامون استفاده کنیم و اگه از معجزه ها مون استفاده کنیم یکی به دنیا میاد یکی میمیره

من راه حل به جز این بلد نیستم باید از استاد فو بپرسم گفت باشه بریم گفت باشه میراکلس لیدی باگ همه چی درست شد و معجزه های بقیه را گرفتم گذاشتم تو جعبه و رفتیم پیش استاد

همه چی را بهش توضیح دادم گفت اگه بخواهی مادر ادرین را زنده کنی می توانید یه کاخ استاد های معجزه اونجا یه پودر به اسم پودر عشق را پیدا کنید بیارید و کت نوار پیش من بود داشت می شنوید

به پدر ادرین گفتیم که شما برید به کاخ نگهبان های معجزه همه چی را توضیح دهید ماهم فردا میاییم اونا گفتن باشه و ادرس اونجا را دادیم رفتن من هم به نادیا زنگ زدم گفتم سلام نادیا واسه ی امروز یه برنامه ترتیب بده بالای برج ایفل وامروز هاک ماث را گرفتیم گفت چی گفتم بله به خاطر همین یه برنامه ترتیب بده و زیاد تبلیغ کن گفت باشه و رفتیم خونه هامون خوابیدم و بیدار شدم زنگ زدم به کت نوار گفتم بیا برج ایفل برای برنلمه گفت باشه

رفتیم انجا به همه سلام کردیم ونشستیم گفت سلام مردم پاریس ما امروز هاک ماث را گرفتیم و فهمیدیم که هاک ماث کی هست گفت لیدی باگ ببخشید میشه بگید هاک ماث کی بود من گفتم لازم نیست نادیا چون قراره دیگه از این کارا نکنه فهمیدین بعدا یه زره توضیح دادیم بعدا رفتیم خونه هامون و تمام

خب دوستان دیروز تموم شدم و امروز ۲۳ خرداد است می نویسم کامنت و لایک فراموش نشه دوستان

لایک و کامنت فراموش نشه خدا نگه دار 👋👋👋👋