
سلام رسیدیم به تقریبا وسط این فصل ♡ زمانی که من این تست رو مینویسم هنوز قسمت قبلی منتشر نشده حدودا 6 روزه گذاشتمش و اینکه به دلیل استقبال نشدن داستان دختر صاعقه دیگه ادامش نمیدم 😊❤
امیلی : برادر لعنتی من بعد جنگ هاگوارتز به دنیا اومده ! اسکورپیوس : وات ؟ امیلی : باورم نمیشه دارم اینو میگم اما ! اون اون هم دست فرزند ولدمورت عه . اسکورپیوس : امیلی حالت خوبه ؟ امیلی : اون توی کلبه ویلایی خونوادگی ما به دنیا اومده پدرم بعد از به دنیا اومدنش اونو از مادرم جدا کرد و قایمش کرد پدر من دلفینی ریدل رو بزرگ کرده ! اسکورپیوس : امیلی حالت خوبه ؟ امیلی : اسکورپیوس یکی داره میاد ببین تو باید این ماجرا رو درست کنی ! اسکورپیوس : ولی تو کمکم میکنی ! امیلی : راستش نه ! متاسفانه نمیشه اگه این کارو بکنم زمان خراب تر میشه . اسکورپیوس : خب چرا زمان روی تو اثر نذاشته ! امیلی : احمق جون انگار من ده سال تو یه چاله زمانی بودم خیله خب من باید برم اینو یادت باشه به دلفینی ریدل اعتماد نکن !
دو هفته بعد : همه چیز به حالت عادی بازگشته ! اما نه همه چیز ! اسکورپیوس و آلبوس دوباره گم شده اند 😐 امیلی سراسیمه خود را به وزارت خانه میرساند . # جلسه # هرماینی : اهم اهم ممنونم که خودتون رو به جلسه من رسوندین همون طور که میدونید فرزند لرد سیاه برگشتع ! آقای پارکر : و اون تامسون کمکش کرده شک نکنین . امیلی با عصبانیت زیاد : بزارید شکرش رو بخوره بعد شروع کنید به اتهام زنی انداختن من تو آزکابان بس نبود 😡😡😡😠 . هرماینی : خانم تامسون درست میگن آلبوس پاتر و اسکورپیوس مالفوی گم شدن و الان همه چیز به اونا بستگی داره . آقای پارکر : دارید میگید همه چیز به پسر ولدمورت اون پاتر فشفشه بستگی داره ، دارید زندگی ما رو میگید دیگه ؟ امیلی : آقای پارکر اگه لحن تون رو عوض نکنید مجبور میشه چوبدستیم رو بکشم . هرماینی : آقایون خانوما خواهش میکنم نظم جلسه رو رعایت کنید این ماجرا بسیار غیر قابل هضم عه ما باید گوش به زنگ باشیم و دنبال یک نشونه . امیلی : تا برادر آ . ش . غ . ا . ل من و بکشیم ( مشت هایش را میفشارد ) هرماینی : اوه بله ممنونم خانم تامسون ادوارد تامسون یکی از مرگ حواران لرد سیاه داره یه ارتش جمع میکنه . آقای جونز : همه این خونواده رو باید اعدام کرد . جمعیت : درسته درسته . هرماینی : قانون در رابطه با پیتر و ادوارد تامسون تصمیم گیری میکنه ! پروفسور مک گوناگال : خوب ما باید چی کار کنیم ! هرماینی : یه ارتش و یه مقر پیدا کنیم !
خانه پاتر ها # رون : حالا باید چی کار کنیم ؟ امیلی : فهمیدی به منم بگو ! هری : برادرت اون اون یه عوضی عه . امیلی : ممنون که یادآوری کردی ! ( صدای انفجار وحشتناکی بلند میشود مرگ خوار ها به خانه پاتر ها حمله کرده اند سر دسته آنها پیتر تامسون است ) . امیلی : پدر ! پیتر تامسون : سلام دختر ! امیلی : اما تو تو مرده بودی ( گرد و خاک را از صورتش پاک میکند ) پیتر تامسون : خب آره تقریبا ولی مادرت جنازه منو با خودش برد و احیا اش کرد ! رون : انگار شما خونوادتن استعداد عجیبی در نجات از مرگ دارین ! امیلی : تو دلفینی ریدل رو بزرگ کردی ! پیتر : خب اون دختر با استعدادی عه ! و تو ، تو امیلی خیلی با استعدادی بسیار زیبا و با استعداد و البتع قدرتمند . امیلی : وقتی توی گریفیندور افتادم اینو نگفتی ! پیتر تامسون : و الان با من میای ! ایمپریو . شلیکش خطا میرود همه از آنجا آپارات کرده اند تاریکی برای سومین بار بازگشته !
# جنگل مونت بتن # دراکو : گاومون زایید . هری : آلبوس تویی ! پسری با مو های سیاه و ژولیده از میان درخت ها بیرون می آید. آلبوس : اوه پدر . او را در آغوش میگیرد اسکورپیوس آنجا نیست ! دراکو : آلبوس اسکورپیوس کجاست ؟ آلبوس با من من : ممماا داشتیم از دست اونا فرار میکردیم اونا اونا اسکورپیوس رو گرفتن ! امیلی : کجا بردنش ! آلبوس عمارت خرابه خاندان گات اونجا پایگاهشونه دلفینی داره سعی میکنه به عقب برگرده تا پدرش رو برگردونه اما زمان برگردون خراب شده ! دراکو : اوه نه نن به مادرش قول دادم اوه خدای من 😵😵😵😵😵😵
چادر # رون : خیله خب نقشه چیه ؟ هرماینی : از اونجایی که جون همه در خطر عه پس یع مدت نباید آفتابی بشیم هاگوارتز امنه پس نگران بچه ها نیستیم. دراکو : آفتابی نشیم ! پسر من دست اون لعنتی هاس . هرماینی : و ما سعی میکنم نجاتش بدیم باید یه مکان امن پیدا کنیم اونا نمیکشنش چون بهش نیاز دارن . جینی : هرماینی اون فقط یه بچس میدونی چه بلایی ممکنه سرش بیاد ؟ دراکو چادر را ترک میکند امیای به دنبالش میرود
دراکو : من افتضاح ترین پدر دنیام ! امیلی : اوه شاید اینجوری باشه ! دراکو : من حتی نتونستم تو رو نگه دارم چه برسه به پسرم ! امیلی : دریکو تقصیر تو نیست ! دراکو : امی من و میبخشی ! امیلی : خیلی وقته که بخشیدم دراکو مت همیشه دوست داشتم تو تنها کسی بودی که حال و روز منو درک میکردی من تنها و بی هیچ دوستی بودم و تو اینو میفهمیدی همین باعث شد باعث شد که من من ، باعث شد که من عاشقت بشم ! 💔 دراکو : پس هنوزم منو دوس داری ؟ امیلی : معلومه که آره . دراکو : پس دیگه باهام قهر نیستی ! امیلی : فک کنم نه ! دراکو : یه قولی بهم بده ! امیلی : چی ؟ دراکو : که هرگز دوباره ترکم نمیکنی ! امیلی : قول میدم ❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یازگشت تاریکس
تا پارت بعد رو نگیریم آروم نمیگیریم
آروم نمیگیگیریم
تو کلن علاقه ی خاصی داری که کاری کنی نشه هیچ نظری راجب داستانت داد
ولی در کل مث همیشه عالی بود
حالا یه چیزی عکس این پارت بگ گراند تبلت منه
نمی دونم کلا چرا هر عکسی رو که استفاده می کنی رو یا دارم یا دیدم
چالش:بازگشت تاریمی
چه کنم قابل پیش بینی باشم روزم شب نمیشه 😂
خیلی عالی من این رو بررسی کردم
چالش : باازگشن تارچی
میصی نپص
خیلی عالی
مرسی گلم ❤