سلام به همه من چند هفته ای نبودم ببخشید
انچه گذشت = انگار از یه چیزی ناراحت بود + رفتم لباسم رو پوشیدم + از پله ها امد + نشسته بودم که ادرین امد+ به من افتخار میدی + داشتم به چشماش نگاه میکردم + یه دردی از سرم پیچید + همه چی رو به یادم اوردم + مرینت بیهوش شد رفتم گرفتمش
رفتم زود گرفتمش خواهرش رفت دکتر خبر کنه همه رفتند یک کاری بکنند که دیدم مرینت یواش گفت = اا..ا...اد.ادر.ادرین.م.من...ه.همه...چیزو..یا..یادم..میاد( ادرین من همه چیز رو یادم میا) ادرین= ننمیدونستم ناراحت باشم یا خوشحال ولی خیلی خوشحال بود مرینت از حال رفت بغلش کردم ز.د بردمش پیش دکتر سلطنتی من از اونجا خارج شدم و منتظر خبر بودم که
که همه امدند گفتم مرینت به من گفته که دکتر امد گفت تبریک میگم دختر شما پرنسسس مرینت حافظه اش برگشته این یک مجزه اس گفتم = اره همینه مرینت همه چیز رو به خاطر داره دیدم کاگامی میاد کاگامی = چیشده مرده وای تسلیت میگم انشلا الله غم اخرتون باشه ادرین= دیگه جوش اوردم ) نه نمورده درست حرف بزن چرا می خوای بمیره .... که ادرینا جلومو گرفت
ببخشید بچه ها یادم نیس از کجا مونده ) کاگامی امدو گفت وای مرینت مرده وای اخرین غمتون باشه خدا رحمتش کنه منم جوش اوردم و گفتم= نه کاگامی مرینت نمرده فقط که دکتر امد گفت پرنسس حافظه اش برگشته ادرین= اره همین فقط حافظه اش برگشته همه رفتن به دیدنش به این که همه رفتند به اتاق هاشون تا کمی استراحت کنند بعد یک ساعت من رفتم دیدم مرینت خوابیده
دیدم خوابیده میخواستم برم که یهو مرینت گفت ادرین سلام برگشتم و گفتم = سلام خوبی چیزی میخوای برم برات بیارم مری= نه نه من فقط خوشحالم که همه چیز رو به خاطر اوردم ادرین= اره منم خوشحالم ناراحت بودم که حافظتو از دست دادی مری= پس برای همین ناراحت بودی ادرین= چی چی نه نه نه بابا من ناراحت برای چی من من من فقط دلم درد میکرد واقعا مری= دلت درد میکرد؟ ادرین = نه نه فقط سرم درد میکرد مری = چه تصادف مال منم ک درد میکرد
ادرین چی نه بابا من قلبم درد میکرد مری= برای چی ؟ ادرین = اهه باشه انگار نمیشه تورو پیچوند برای همین ناراحت بودم راستی حالا که حافظتو به دست اوردی که تورو چاقو زده بود مری= ها ام ام ههههههههههههههههههههه ( خندید) ککی چاقو دست بردار هههههههههههههههههههههههه هیچکس من وای من ندیدم ههههههههههههههههههه ادرین = مرینت واضع که داری دروغ میگی وقتی اینطوری میخندی یعنی داری دروغ میگی زود باش بگو کیه مری= خب اگه نگم چی ادرین= خب اگه نگی اون کی منم به 10 ادم مشکوکم مری= 10 ادم ادرین بله و اگه نگی کیه اونا همشون میمیرند مری= چیی نه نه صبر کن تو این کارو نمیکنی........... میکنی؟ ادرین = اره میکنم مری= خب خب ام مممم کاگامی کاگامی با چاقو منو زد ادرین = کیییییییییییییییییییییییی؟ کاگامی میکشمش ایزابلا = مرینت خواست جلوشو بگیره ولی کافی نبود اون رفته بود ادرین=
ادرین = از اولم به کاگامی مشکوک بودم کی به 10 تا ادم مشکوک میشه و بخواد بکشه ولی الان خونم به جوش امده صبر کن برای یک دختر همچین کاری با دوستم میکنم فکر فکر فکر کنم من عاشق مرینت شدم قلبم وقتی صداش اسمش خنده هاش میاد قلبم از جا میکنه چی نه نه نه نه نه من چی میگم به خودتد بیا ادرین ادرین= سربازا کاگامی کجاست اونو پیدا کنید و بندازیش زندان سربازا= ببخشید پرنس ادرین ولی ایشون وقتی شنید پرنسس مرینت حافضه اش برگشته بدو بدو رفت کالسکه و از این شهر رفت ادری= وایی از کارش خبر داره پس ولی خوبه که رفته
پیام بازرگانییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
بعد دو هفته ادری= ما کل این دو هفته رو تو قصر پادشاه تام بودیم مرینت هم خوب شده بود و قصر رو نشونمون داد ( ادرین و ادرینا رو ) بعد کلی شیرینی خوردیم و اب بازی کردیم رفتیم جنگل و خوش گذروندیم خیلی عالی بود نمیدونستم مرینت هم بازی گوشه بعد دو هفته ی دیگه ما برمیگردیم قصرمون دلم برای مرینت خیلی تنگ میشه اون اولین دختری بود که من دوسش داشتم
بعد ما برای برگشت حافظه مرینت یک جشن بال ماسکه تریب دادیم و توی جشن ما دوتامون این لباسارو پوشیدیم واقعا مرینت عالی بود جشن برامون خوب بود خیلی خوب بعد اینکه مهمونا رفتند و ما خانوادگی تو جشن بودیم که یهو یکی امد تو و شروع به شلیک کرد
خب بخب امید وارم خشتون امده باشه منتظر پارت بعدی باشید راستی لایک و کامنت فراموش نشه فالو به فالو
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود پارت بعدی هم زود بذار 🌹💐🌹💐
ممنون پارت بعدی در حال برسی هست پارت 11 پارت اخره میخوام یک داستان بنویسم
عالی بود
ممنون عزیزم