سلام سلطان sssr هستم امیدوارم خوشتون بیاد . بیشتر از 5 تا کامنت پارت بعدی میگزارم
در ور باز کردم دیدم یک پسره با موها و چشم های مثل من . خیلی تعجب کردم .بعد گفت سلام خانوم زیبا ،من داچ هستم از اسپانیا میام . منزل خانوادهی دوپن چنگ . من گفتم بعله. اون گفت میتوانید پدر و مادر رو صدا کنید . من گفتم چرا . اون گفت من..... یهو مامان و بابا اومدند . پسره گفت شما اقای دوپن چنگ هستید . من داچ هستم . یهو بابا و مامان داد زدند پسرم .
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عالییییییییییییییی
عالی
ادامه هاش رو زیاد کن
بچه ها پارت 3 فردا میاد
بچه ها برای سایت مشکلی اومده و هخمینجور ارئر میده و نمیزاره پارت 3 رو بزارم.در اولین فرصت من پغارت 3 رو میگذارم
خوب بود قسمت بعدی رو زود تر بزار و طولانی باشه
عالیییییییییی بود کنجکاو شدم بعدی رو هم بخونم تاحالا که خیلی قشنگ نوشتی خیال پردازیت خیلی قویه دمت گرم
بعدی رو بیشتر تر بنویس
راستی داستان من رو هم بخونید اسمش نیش عقرب هست
چشم حتما
خیلی خوب بود ❤️