
سلام دوستان این یه داستان تخیلی هستش و کپی ممنوعه
لی لی:مالووووووووورر اگر بهت برسم پارت می کنم.لی لی:کجا رفتیییییی؟ کاترینا{خدمتکار}:پ پ پرنسس لی لی چی شده؟لی لی:برادرم رو ندیدی؟ کاترینا:منظورتون پرنس مالور هستش پرنسس لی لی؟لی لی:آره منظورم همونه.کاترینا:به من گفتن میرن کافیشاپ نزدک قصر ولی اسم کافیشاپ رو نگفتن.لی لی:اکه هی آخه نزدیک قصر هزار تا کافیشاپ هست.مالور:سلام کاترینا ناهار رو برام بیار توی...اوخ گندش در اومد.
لی:بله برادر عزیزم گندش در اومد حالا صبر کن بیام تیکه پارت کنم.مالور:{در حالی که داره از دست لی لی فرار می کنه اینا رو میگه}غلط کردم خواهر جون ببخش به بزرگواری خودت تو رو خدا ببخش دیگهههههه.لی لی:مالور ممکنه مامان ما رو ببینه ندو.سامیلا{مادر لی لی و مالور}:بچه ها برای هزارمین بار یا برای یه میلیونومین بار میگم تو قصر ندویید آقای مالور ریمال و خانوم لی لی ریمال{فامیلیشون ریمال هستش دوستان}
لی لی:آخه مالور کتاب های زمین شناسیمو خط خطی کرده.سامیلا:اون وقت چرا؟مالور:فقط می خواستم سر به سرش بزارم.سامیلا:به هر حال کار خیلی بدی کردی.سامیلا:ریامااااااااااا{خدمتکار}.ریاما:بله ملکه؟سامیلا:برو و از کتابخونه ی اون ور شهر{بچه ها تو خورشید زندگی می کنن همون طوری که اسم داستان هستش}یه مجموعه ی کامل کتاب های زمین شناسی رو بخر و بیار به قصر.ریاما:چشم.(نکته: چند دقیقه بعد)سامیلا:لی لی بیا کتابای زمین شنایتو بگیر.لی لی:اومدم صبر کن مادر.لی لی:ممنون مادر.سامیلا:خواهش می کنم.
کامیلا{خواهر سامیلا و خاله ی لی لی و مالور.}(نکته:دوستان کامیلا شرور داستان هستش و می خواد لی لی و مالور و سامیلا و جک یعنی همون پدر لی لی و مالور نابود کنه و جادو هاشونو بگیره تا بتونه سطنت رو به دست بگیره):نگهبانننننننننن.نگهبان:بله ملکه ی سیاهی{لقب کامیلاست}؟کامیلا:معنی این همه رنگ روی دیوار چیه؟نگهبان:بانو میراندا{بچه ها میراندا بچه ی کامیلا هست و بر خلاف مادرش خیلی مهربون و دلسوزه و میراندا همیشه به مادرش میگه که دست از این کارای شرورانش برداره و اینم بگم که کامیلا عاشق رنگای تیره هست ولی میراندا بر عکس مادرش عاشق رنگای روشن رونه }
گفتن این کارو بکنیم.کامیلا:میرانداااااااااااااااا.میراندا:بله مادر؟کامیلا:معنی این همه رنگ روشن روی دیوار چیه؟میراندا:معنیش اینه که فقط شرارت توی دنیا وجود نداره و مهربونی هم توی دنیا هست مادر.کامیلا:ولی من که معنی مهربونی رو نمی فهمم این رو چند بار به تو بگم؟
میراندا:معلومه که شما معنی مهربونی رو نمی فهمید اگر معنی مهربونی رو می فهمیدید من رو تا ابد این جا حبس نمی کردید و بگم که حداقل یکم سعی کنید مهربونی رو یاد بگیرید چون شرارت شما رو به جایی نمی رسونه اونم هرگزززززززززز.کامیلا:با من درست صحبت کن بچه جون.میراندا:اگر درست صحبت کنم می خوایید منو بفرستید به زمین یا مثلا منو ب.ک.ش.ی.د؟کامیلا:اگر بخوام تو رو بفرستم به زمین با برادرت یعنی همون ادوارد می فرستم برید که دیگه اینقد زر نزنید.ادوارد:من که طرف شمام مادر{داره دروغ می گه و اصلا طرف مادرش نیست}.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اسکی پشت اسکی از داستان زندگی تو ماه اسکی رفتی😡